انتظار بشر از دین، به معنای میزان توانایی دین برای پاسخ گویی به نیازهای بشر و سامان بخشی به حیات اوست. دین در حقیقت، عبارت است از مجموعه معارف اعتقادی و برنامه های عملی، که از طریق عقل و وحی به بشر ابلاغ شده است. اقتضای حکمت و فیاض بودن خداوند و اتمام حجت بر بندگان، عمده ترین دلایل ضرورت بعثت انبیا است. علامه طباطبایی برای اثبات ضرورت بعثت، به جنبه اجتماعی بودن انسان توجه نموده، و شهید مطهری در این زمینه، ناکافی بودن عقل و علم برای درک همه حقایق، سامان دهی زندگی اجتماعی، هدایت، سعادت و نجات مردم را مطرح می نماید. بنا بر این، آنچه از ارسال پیامبران انتظار می رود این است که ارزش های معنوی را استوار ساخته و عدل و قسط را برپا نماید. علامه و شهید مطهری قائل به پیوستگی و ارتباط متقابل عقل و دین هستند. در این باره، علامه می گوید ما ناگزیریم علومی که محصول عقل می باشد را در فهم دین اعمال کنیم، همچنان که دین ما را به تعقل فرامی خواند. وی معتقد است که هیچ گونه تعارضی بین حکم عقل و دین وجود ندارد. شهید مطهری نیز عقل را یکی از مبانی استنباط حکم شرعی می داند، و تعارض بین عقل و دین را نمی پذیرد. قوانین اسلام به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم می-شود، که گروه اول در ارتباط با عناصر ثابت زندگی بشر وضع شده، و گروه دوم بر تأمین نیازهای متغیر، دلالت دارد. علامه اسلام را یک دین اجتماعی معرفی می کند که در تمام شئون فردی و اجتماعی بشر مداخله می کند، و برای اصلاح فرد و جامعه علاوه بر اعتقاد به دین، به کار بستن دستورات دینی را نیز لازم می شمرد؛ و شهید مطهری، بهجت و انبساط، بهبود روابط اجتماعی و کاهش ناراحتی ها را از آثار دین و ایمان می شمرد. بدین ترتیب، دین از طریق کنترل غریزه استخدام که موجب ظلم، تجاوز به حقوق دیگران و از هم پاشیدگی جامعه می شود، جامعه را سالم و پویا نگه می دارد.
نوشته
علامه طباطبایی رحمه الله در رداین نظریه می‌گوید: این فرضیه، دلیل مخصوصی آن را اثبات نمی‌کند و می‌توان فرض کرد که انواع به طور کلی از هم جدا و مستقل باشند بدون این‌که تطوری که نوعی را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید بلی صرفا یک سلسله تطوراتی سطحی در زمینه حالات هر نوع وجود دارد بدون این که ذات آنها دستخوش تحول شود و تجربه تحول فردی را از یک نوع به نوع دیگر مشاهده ننموده است و هرگز دیده نشده میمونی به انسان تبدیل شود. و علامه طباطبایی رحمه الله می‌فرماید :«منظور از انسان نوع انسان است پس شامل آدم و مادون آن می‌شود و مراد از خلق ، خلق ابتدایی است که همان حضرت آدم علیه السلام می‌باشد»(9) بعد از مرحله گل شدن قرآن حکایت از گل و لای تغییر یافته می‌کند: «لقد خلقنا الانسان‌من صلصال‌من حماء مسنون». طرح یک اشکال وجواب آن نویسنده کتاب خلقت انسان می‌گوید: همان‌طور که در مقدمه‌ی کتاب ذکر شد راجع به خلقت انسان آنچه از زبان ادیان تقلید و یا تلفیق اخبار جعل شده در تورات شایع کرده‌اند این است که دو نوع بشر فقط از آدم پدید آمده و آدم هم دارای خلقتی خاص بوده است خداوند هیکل آدم را از گل ساخته و سپس در آن روح دمیده و او را موجود زنده‌ای کرده است زوجه این آدم نیز به نحوی از خود آدم خلق شده این زوج توالدها کرده، نواده‌ی آنها به تدریج زیاد شده و از آنها بشر به وجود آمده است
نوشته
بحث انسان و جامعه و نوع نگرش اسلام به حکومت،از مسائل مهمی است که در کتب گوناگون فقهی،تفسیری و کلامی مورد بررسی قرار گرفته است.مقاله حاضر به بررسی این مسأله و نگاه علامه طباطبایی به آن می‌پردازد. بر این اساس علامه از روحیه خاص انسان در تصرف طبیعت و استخدام آن شروع می‌کند(همو، 261/2)و آن را نشانه کمال‌طلبی انسان معرفی می‌کند و در ادامه با استفاده از آیه 27 الاحزاب، 91 المعارج،43 ابراهیم و 7 العلق خاطرنشان می‌سازد:«انسان همنوعان خود را نیز مانند سایر موجودات در راه منافع خویش استخدام می‌کند ولی چون هر فردی درصدد استفاده‌ از فرد دیگر و کار کشیدن از سایر انسان‌هاست ناچار باید یک سازش و همکاری بین افراد بشر برقرار شود تا در سایه آن همه از هم بهره‌مند گردند و این همان قضاوتی است که بشر درباره‌ لزوم تمدن و وجود اجتماع تعاونی می‌کند و لازمه این آن است که اجتماع به نحوی تشکیل‌ شود که هر ذی حقی به حقش برسد و روابط افراد با یکدیگر عادلانه باشد و هرکس از دیگری بمیزانی بهره‌مند شود که آن دیگر نیز بهمین مقدار بهره می‌برد»(همانجا،261/2) از دیدگاه علامه آزادی و اختیار یکی دیگری از مشخصه‌های وجود انسان است که‌ در پناه آن انسان از سویی امکان حصول کمال را برای خود فراهم می‌بیند و از دیگر سو در گزینش طریق خیر و غیر آن مختار می‌گردد(همانجا،791/2)و بالاخره انسان مورد نظر علامه در سایه حاکمیت عقل قرار دارد و به سلاح تعقل مجهز است و حاصل انسانی با چنین‌ ویژگیهایی اولا آن است که خداوند هدایت او را فروگذار نکرده و چنانکه تصریح میدارد: «ربنا الذی اعطی کل شی تتخلقه ثم هدی» (طه،05)، «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی» (الاعلی،2 و 3)، «و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زکاها و قد خاب من‌ دساها» (الشمس،7 الی 01)هدایت را متکفل شده بعد از تکفل،او را امر می‌کند که به‌ دین حنیف رو آورد: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها» (الروم،03) و بالاخره مراد خویش را از دین حنیف که اتباع از آن لازمه رستگاری و هدایت است را اینچنین بیان می‌دارد که: «ان الدین عند الله الاسلام» (آل عمران،91)و تاکید می‌ورزد: «و من‌ یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» (آل عمران،58)و نکته دوم آنکه انسانی با این ویژگیها از این محبت الهی بهره‌مند است که از سویی با حضور در اجتماع،سعادت حقیقی را در پیوند با سایرین حاصل کند و از دیگر سو به نعمت بهره‌مندی از قوانین،اصول و آموزه‌های فرستاده‌ شده از ناحیه پروردگار امکان تحقق جامعه و حکومتی را فراهم آورد که اولین هدف آن‌ مساعدت به انسان در حصول سعادت در هر دو ساحت دنیا و آخرت باشد.
نوشته
مسئله سرنوشت انسان همواره ذهن و اندیش? انسان‌ها را به خود مشغول داشته و در میان امت اسلامی، باعث پیدایش فرقه‌ها و دیدگاه‌های مختلف کلامی و تفسیری شده است. در این پژوهش تطبیق آراء تفسیری علامه طباطبائی(ره)، زمخشری و فخررازی در مسئله انسان و سرنوشت مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد و سرانجام دیدگاه علامه طباطبائی (ره) (أمر بین‌ألأمرین) که دیدگاه امامیه است به اثبات می‌رسد. این پژوهش در چهار فصل تدوین یافته در فصل نخست که فصل کلیات است به تبین مفهوم جبر و اختیار، محل نزاع، کاربردهای جبر در علوم مختلف و تاریخچ? جبر و اختیار و...پرداخته شده است. در فصل دوم مهم‌ترین أدله نقلی (آیات)، مبانی و أنگیزه‌های جبریون در مورد ادعای جبر در انسان آمده که در سه بخش بیان شده است. این گروه با تمسک به توحید در خالقیت، قضا و قدر الهی و هدایت و ضلالت، قائل به جبر شدند و بیان کردند که انسان هیچ گونه اختیاری از خودش ندارد و همه امور به دست خداوند است. در این فصل به بیان این أدله و سپس به نقد و جواب آن‌ها پرداختیم و معلوم شد که این أدله توانائی اثبات دیدگاه جبریون را ندارد و آیات قرآن دلالتی بر جبر ندارند. در فصل سوم تفویض و أدله نقلی (آیات) مفوّضه، آمده است آنان بیان کردند که انسان از حد اعلای آزادی و حق انتخاب برخوردار است و در انتخاب راه و انجام کارهای خوب و بد، «مفوّض» و به خود واگذار شده و خالقِ أفعال و أعمال خویش است که ما به نقد أدله آن‌ها پرداختیم و روشن نمودیم که انسان موجودی است دارای اختیار ولی اختیار او وابسته به خداوند است. در فصل چهارم أدله دیدگاه إمامیه که أمر بین‌ألأمرین است، آمده است. علمای امامیه با تمسک به ادله نقلی اثبات کرده‌اند که هیچ‌کدام از تفکر جبر و اختیار مطلق نیست بلکه انسان موجودی است که خداوند به او اختیار و مشیت داده است ولی این اختیار و مشیت در طول مشیت الهی است و این، اثبات کننده أمر بین‌ألأمرین است. آن‌چه از آیات قرآن کریم به دست می‌آید این است که: انسان در اعمال خود نه مجبور است و نه صددرصد آزاد، نه طریق? «جبر» صحیح است و نه طریق? «تفویض» بلکه هر‌چه او دارد همه از ناحیه خدا است و خداوند به مقتضای آزادی و اختیار انسان به او تعهد و مسئولیت می‌دهد.واژگان کلیدی: سرنوشت، جبر، تفویض، أمر بین‌ألأمرین، طباطبائی، فخررازی، زمخشری.
نوشته
مبحث اختیار، از موضوعات گستره فلسفه است که از دیرباز، نقش مهمی در مباحث اساسی متافیزیک، اخلاق، علم النفس و کلام داشته است. این نوشتار بر آن است تا با روش کتابخانه‌ای، مطالعه‌ای تطبیقی بین دیدگاه دو فیلسوف مسلمان، علامه طباطبایی(ره) و ملاصدرا درباره مبادی اختیار انسان صورت داده، و با توصیف و تبیین بنیادی‌ترین دیدگاههای این دو متفکر اسلامی در باب مساله اختیار انسان، شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو را بنمایاند.این دو فیلسوف بر وجود اختیار در انسان تأکید داشته، و اختیار و اراده را به مثابه دو مقوله متمایز از یکدیگر محسوب، و اراده را به عنوان یکی از مبادی فعل اختیاری مطرح می-کنند. ایشان، انسان و حیوان را دارای اختیار می‌دانند ولی با توجه به مبادی اختیار، تفاوت-هایی را در افعال اختیاری انسان و حیوان به سبب نوع ادراک و آگاهی‌شان برمی‌شمرند. علامه بر آن است که انسان ابتدا با ادراکات خود مفاهیمی را اعتبار می‌نماید و براساس ساختن ادراکات اعتباری در ظرف واهمه، فعل اختیاری را انجام می‌دهد. ولی صدرا صرفا از تصور، تصدیق، شوق، اراده و توانایی سخن به میان آورده و ادراکات اعتباری را مطرح نمی-کند.
نوشته
از آنجایی که تمامی محققین و حکما در این مسئله اتفاق نظر داشته و دارند که مسئله عقل یکی از مهمترین مسائل در تاریخ فلسفه بوده و هست، مسائلی از قبیل ماهیت عقل بشری و عقول ده گانه، نحوه رابطه این عقول با عقل بشری و مبانی و ادله این نظریات که هر کدام به جای خود نیازمند ارائه مطالبی هستی شناسانه و معرفت شناسانه است، همیشه مورد پژوهش محققین واقع شده است. لذا بر آن شدیم تا در این پژوهش و با نگارش این پایان نامه به فهم بهتر و تطبیقی این موضوع کمک کرده باشیم. مسئله اصلی پایان‌نامه حاضر این است که مراتب عقل انسانی و نحوه ارتباط آن با عقل فعال در آراء سهروردی و علامه طباطبایی چگونه است؟ برای بررسی این مسئله اصلی واکاوی پرسش‌های ذیل ضروری است: ماهیت عقل فعال و عقل انسانی از منظر سهروردی و علامه طباطبایی چیست؟ از نظر سهروردی و علامه طباطبایی مراتب عقل انسانی کدامند؟ نحوه ارتباط عقل فعال با عقل بشری از دیدگاه سهروردی و علامه طباطبایی به چه صورت است؟ سهروردی و علامه طباطبایی چه مبانی و ادله‌ای را برای بیان ارتباط بین عقل بشری و عقل فعال و نحوه آن بیان می‌کنند؟ نقش مراتب عقل انسانی و عقل فعال در کسب معرفت خصوصاً معرفت به باری تعالیٰ از منظر سهروردی و علامه طباطبایی چیست؟ بنابراین می‌توان گفت این پایان‌نامه دستاوردهایی که در ذیل به آن‌ها اشاره خواهد شد برای ما به ارمغان خواهد آورد این دستاوردها عبارتند از: 1- فراهم آمدن مجموعه ای جامع و منسجم از آراء و نظرات سهروردی و علامه طباطبایی در زمینه مراتب عقل انسانی و نحوه ارتباط عقل فعال با آن. 2- به دلیل تطبیقی بودن پایان‌نامه حاضر این امکان را به مخاطب می‌دهد که قضاوت دقیق‌تری نسبت به آراء سهروردی و علامه طباطبایی در خصوص مسئله اصلی پایان‌نامه داشته باشد و بتواند دیدگاه قوی و صحیح را تمییز دهد. 3-همچنین می‌تواند منبعی مفید برای بهره‌مندی دانشجویان رشته الهیات و فلسفه و نیز تمامی علاقه‌مندان به این قبیل مسائل باشد.
نوشته
بحث در باره آفرینش و چگونگی آن موضع ارائه دیدگاه های مختلف در فلسفه و کلام اسلامی است. یکی از دیدگاه ها نظریه خلق از عدم است پیروان بیشتری در میان متکلمین دارد. تفسیرها و تببیین های متعدد که در خصوص نظریه خلق از عدم ارائه شده کاملا دینی است. این تفسیرها در حادثه آفرینش برای اراده الهی و قدرت عظیم خداوند را بر همه موجودات تاکید می کند. علامه طباطبایی در تعریف خلقت می گوید: خلقت به حسب لغت به معنای سنجش و اندازه گیری چیزی است برای اینکه چیز دیگری از آن بسازد، و در عرف دین در معنای ایجاد و ابداع بدون الگو استعمال می شود. خلق ایجاد چیزی است که در خلقت آن تقدیر و تالیف بکار رفته است حال چه نحو لقاح چیزی به چیزی دیگر باشد. مانند تفکیک اجزا نطفه به یکدیگر و یا ادغام نطفه. خلقت یک نوع فیض از جانب خداوند است برای بوجود آمدن چیزی که وجو+د ندارد و نیستی را هستی دادن است. یعنی خداوند آنچه را امکان خلق شدن و پدید آمدن دارد، می آفریند و خلق می کند.و اما معنای عدم: اگر بخواهیم معنای عدم را بفهمیم ابتدا لازم است به معنای وجود پی ببریم، چرا که معنای عدم بدون معنای وجود قابل فهم نیست، زیرا عدم و وجود از مفاهیم متضایف هستند که بدون یکی دیگری فهمیده نمی شود، مثل بالا و پایین. عدم نقیض و نقطه مقابل وجود است و از آنجا که وجود به معنای هستی و بودن می باشد نتیجه می گیریم که عدم به معنی نیستی و نابودی است. عدم بطلان محض است و اصلا چیزی نیست و اینکه ما درباره عدم های مختلف بحث می کنیم نوعی از مجازگویی است. آفرینش در حوزه افعال الهی مورد بحث قرار می گیرد. فاعل و فاعلیت الهی یکی از مباحث مهم فیلسوفان و متکلمین در حوزه صفات خداوند باشد. اما قبل از پرداختن بحث نظریه خلق از عدم جا دارد مسأله فاعلیت خداوند و نحوه آن مورد بررسی قرار گیرد - گروهی از فیلسوفان مسلمان نظریه حدوث را در بحث کثرت و توجیه آن مورد بررسی قرار می دهند. از این نظریه جا دارد مسأله کثرت و چگونگی ظهور آن به عنوان یک بحث مبنایی نظری مورد توجه قرار گیرد.
نوشته
Footer