Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
بررسی انتقادی تلاش های عقلی متکلمان و فیلسوفان اسلامی در مسأله حشر حیوانات
در این نوشتار، تلاش متکلمان و فیلسوفان اسلامی در باب حشر حیوانات، از دو جنبه امکان عقلی حشر و علت آن، بررسی شده است. پاسخ های متکلمان به سوال اول، مختلف است. برخی با توجه به این که اساسا هیچ مجردی غیر از خداوند را قبول ندارند، حشر حیوانات را نیز همچون حشر انسان، به صورت جمع کردن مجدد اجزای پراکنده شده، می دانند؛ برخی دیگر، به دلیل تساوی رتبی حیوان و انسان، منکر نفس مجرد در حیوانات شده و حشر آن ها را انکار می کنند؛ و گروهی نیز با دلیلی مبتنی بر استقرا، در صدد اثبات نفس مجرد در حیوانات برآمده اند. اما از منظر فیلسوفان، نفس حیوانی در مرتبه ادراکی خیالی سکنا دارد؛ به همین دلیل، فارابی نفوس حیوانی را به دلیل عدم ادراک عقلی، غیرمجرد می انگارد. در آثار بوعلی و شیخ اشراق در باب تجرد خیال، دوگانگی به چشم می خورد که مدعای قوی تر، انکار تجرد خیال و بالتبع، منکر تجرد نفوس حیوانی و حشر آن ها هستند. صدرالمتالهین با اثبات تجرد خیال، گامی نوین در توجیه امکان عقلی حشر نفوس حیوانی برداشته است. متکلمان درباره سوال دوم، بر مساله عوض تاکید کرده است که به دلیل عدم جامعیت، مورد نقد است. علامه طباطبایی با بحث اختیار و شعور درحیوانات، به نوعی تکلیف در حیوانات، قائل شده است. صدرا در این مساله، از طریق برهان علت غایی، اثبات می کند که تمام موجودات به سمت مبدا بازخواهند گشت؛ و گرنه دچار تناقض و خلف خواهیم شد. این پژوهش با نگاهی متفاوت، و با طرح دیدگاهی نو، نشان می دهد که می توان حشر حیوانات را حشر برخی از انسان ها به صورت حیوانات مختلف در روز قیامت به شمار آورد که در واقع، همان عدم صعود از مرتبه حیوانی به مرتبه انسانی است.
نوشته
بررسی مقایسهای معنای صفت عدل خدا از دیدگاه متکلمان معتزله و فیلسوفان اسلامی و مبانی و لوازم آن دو دیدگاه با تکیهبر دیدگاههای عبدالجبار معتزلی و علا
در این پژوهش به بررسی معنا و چیستی صفت عدل خدا از دیدگاه بخشی از متفکّران جهان اسلام که به سازگاری وجود خدا با وجود شر_ در عین اعتقاد به استقلال مفهوم عدالت از دین_ قائل بوده اند، پرداخته شده است. برای این منظور، به دیدگاه های جریان معتزله و جریان فیلسوفان اسلامی با تکیه بر آرای قاضی عبدالجبّار معتزلی و علّامه طباطبایی پرداخته شده است. در این راستا، در این پژوهش، پس از بحث درباره نحوه تصوّر آن دو متفکّر از خدا، بر بررسی چیستی حسن و قبح و ذاتی و عقلی بودن آن در دیدگاه عبدالجبّار و چیستی حسن و قبح با بررسی تفصیلی نظریّه «ادراکات اعتباری» در دیدگاه طباطبایی تمرکز شده است. فرضیّه این پژوهش اینگونه بوده که تفاوت فهم عرفی و غیر عرفی، نحوه تصوّر از خدا و دیدگاه درباره چیستی خوبی و بدی و پاسخ به مسأله اختیار، در دیدگاه درباره چیستی صفت عدل خدا تأثیرگذار است. در این پژوهش با روش «توصیفی-تحلیلی» به بررسی پیشفرضها، مبانی و ادلّه دو دیدگاه مورد نظر و مقایسه وجوه اشتراک و افتراق آنها و، سرانجام، ارزیابی آنها پرداخته شده است. نتایج اجمالی این پژوهش به شرح زیرند: 1. عبدالجبّار فهمی عرفی و انسانوارانگارانه از چیستی خدا دارد. 2. وی فهمی عرفی از اخلاق دارد و به وظیفهگرایی اخلاقی قائل است. 3. مراد او از ذاتی بودن و عقلی بودن حسن و قبح، به ترتیب، استقلال هستیشناختی و استقلال معرفتشناختی حسن و قبح از امر الهی و دین است و درباره خارجیّت یا عدم خارجیّت حسن و قبح دیدگاه روشنی ندارد. 4. بر اساس مبانی وی، فهم او از چیستی صفت عدل خدا به حاکمیّت اخلاق انسانی بر فاعلیت خدا میانجامد. 5. طباطبایی فهمی غیر-عرفی، ناانسانوارانگارانه و تا حدّی نامتشخّص و وحدتگرایانه از خدا دارد. 6. وی فهمی غیرعرفی از اخلاق دارد و به غایتگرایی اخلاقی قائل است. 7. او با طرح نظریّه «ادراکات اعتباری»، خارجیّت حسن و قبح و استقلال هستیشناختی آن از مصالح و مفاسد را نفی میکند و حسن و قبح را انشای نفس، امّا انشایی مبتنی بر مصالح و مفاسد خارجی، میداند و، در نتیجه، به ثبات احکام و ارزش های اخلاقی قائل است. 8. بر اساس این مبانی، وی صفت عدل خدا را مأخوذ از صفات حکمت و عنایت خدا میداند و حقیقت امر را همان حکمت و عنایت خدا میداند و صفت عدل خدا را بدان تحویل میبرد. 9. عبدالجبّار و طباطبایی، هر دو، به استقلال هستیشناختی و استقلال معرفتشناختی اخلاق از دین قائلند، ولی فهمهای متفاوتی از چیستی عدل و ، بالتّبع، چیستی صفت عدل خدا دارند.
نوشته
حسن و قبح عقلایی و اعتباری - بررسی مقایسه ای حسن و قبح از دیدگاه متکلمان و حکمای مسلمان به ویژه علام
این نوشتار عهده دار تبیین حسن وقبح از دیدگاه متکلمان و حکمای مسلمان به طور عام، و بیان دیدگاه علامه طباطبایی در این راستا به نحو خاص می باشد. از این رو ضمن تحلیل و نقد دیدگاه متکلمان، حسن و قبح عقلایی و اعتباری از دیدگاه حکمای مسلمان مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. از آن رو که برای این موضوع در آثار حکمای قبل از علامه بابی مستقل باز نشده است و آنچه در این زمینه از آن ها بر جای مانده است، نکاتی اجمالی است که این اجمال را نیز بیشتر باید در لابه لای آثار منطقی ایشان، جستجو و اصطیاد نمود. از این رو بجاست این موضوع را در آثار علامه طباطبایی بکاویم چه اینکه ایشان ضمن پایبندی فی الجمله به همان موضع حکما در این باب ورود جدی و جدیدی نموده اند، و موضوع رامورد تامل و دقت و بازنگری قرار داده اند، از این رو ایشان در آثار خود بحثی تحت عنوان ادراکات حقیقی و اعتباری طرح نموده اند و امور اعتباری را به اعتباریات قبل الاجتماع و بعد الاجتماع تقسیم نموده اند و پس از نقد تلقی متکلمان اشعری و معتزلی از حسن و قبح، حسن و قبح عقلایی و اعتباری را در قالب اعتباریات بعد الاجتماع، تشریح، تحلیل و مورد تاکید قرار داده اند و در مواضع مختلف به زوایای گوناگون این دیدگاه پرداخته اند. نگاه علامه در این باب از ابعاد مختلف مانند بعد معرفتی، دینی، فلسفی،اخلاقی،اصولی و کلامی می تواند مورد توجه قرار گیرد که در این نوشتار به برخی از این ابعاد پرداخته شده است. ضمن اینکه از بیان برخی دیدگاه های مغایر و مخالف با علامه نیز غفلت نشده است.
نوشته
علامه طباطبائی و نظر متکلمان درباره، علم خداوند به جزئیات
پس پاسخ پرسش مزبور این خواهد بود که تغییر معلوم جزئی به هیچ وجه موجب تغییر در علم حق نخواهد شد و در اینجاست که معلوم میشود متکلمان نیز در باب علم خداوند به جزئیات،همان راهی را میپیمایند که ابنسینا آن را طی کرده است زیرا همانگونه که ابن سینا علم خدا را به اشیاء از قبیل علم حصولی به شمار میآورد متکلمان نیز به علم حصولی خدا قائلند در مورد تغییر جزئیات و ثابت بودن علم خدا نیز،متکلمان چیزی بر خلاف نظریهء ابن سینا ابراز نداشتهاند به این ترتیب میتوان گفت طعن متکلمان بر سخن ابن سینا در باب علم حق به جزئیات، بیوجه است وقتی این طعن با صدور حکم تکفیر توأم باشد متهورانه و غیر منصفانه نیز خواهد بود این تنها حجتالاسلام غزالی نبود که در مورد علم حق به جزئیات،ابن سینا را تکفیر کرد،بلکه بسیاری از متکلمان دیگر نیز اعم از شیعه و سنی در این باب اظهار نظر نموده و از صدور حکم تکفیر خودداری نکردهاند. با توجه به آنچه در اینجا ذکر شد به آسانی میتوان دریافت که علامه مجلسی برای اثبات علم حق تبارک و تعالی به جزئیات و توجیه عقلانی آن تلاش و کوشش بسیار کرده و آنچه در توان داشته به کار برده است ولی کسانی که با فلسفهء اسلامی آشنایی دارند بخوبی میدانند که تلاشهای این محدث بزرگ ضمن اینکه از نوعی تکلف خالی نیست نتیجهای نیز جز آنچه شیخ الرئیس ابوعلی سینا در کمال صراحت و روشنی در این باب ابراز داشته در بر نخواهد داشت.
نوشته
علامه طباطبایی در جامه یک متکلم و نسبت ایشان با کلام جدید
برای مثال با ظهور پوزیتیویسم این پرسش جدید قابل طرح شد که کدام سخنان و عبارات معنی دارند و کدام سخنان و عبارات معنی ندارند؟ شاید متکلمان ما در گذشته کمتر با چنین چیزی مواجه بودهاند، نه اینکه گاهی در بین مردم در مورد بعضی از سخنان گفته میشود که فلان حرف بیمعناست، بلکه به صورت یک مسئله فلسفی که از فیلسوفان طلب معیار شود، مطرح نشده بود. لذا اگر این بحث مطرح بشود برای متکلم جدید مسئله جدیدی پیش میآید: آیا این دینی که من به آن متدینم و از آن دفاع میکنم آیا دینی انسانی است یا نه؟ هر مکتب تازه عقلی و علمی و فلسفی که به جهان پا بگذارد خوراکی است برای متکلم یا شبههای برای او و یا ابزاری برای تبیین معارف درونی دین و یا حربهای است در دست او برای تأیید مبانی مذهب، به هر حال متکلم نمیتواند نسبت به آنها بیطرف بماند. ایشان دیدهاند که اگر این معنا را از آیات بدهد قابل دفاع عصری نخواهد بود یعنی اگر این سخن را بگوئیم در علم سخنان متقن و مسلمی وجود دارد که نمیگذارد این سخنان پذیرفتنی باشد و دینی که این سخنان از اجزایش محسوب شود پایههای لرزانی پیدا خواهد کرد لذا مجبور شدهاند از ظاهر آیات چشمپوشی بکنند و یافتههای علمی را قرینه لبی بگیرند و بعد به تأویل آیات پرداخته و معنای دیگر برای آنها فراهم کنند.
نوشته
معجزه در نگاه متکلمان مسلمان و یهود
قرآن کریم و عهدد عتیق گزارشهایی از وقوع معجزه، همزمان با ظهور پیامبران دادهاند. پس از آن بسیاری از متکلمان مسلمان و یهودی هر کدام در حوزهء خود کوشیدهاند چگونگی وقوع پدیدهء معجزه و ارتباطشان با نظام طبیعی عالم را توضیح دهند. گروهی معجزه را نقض قانون طبیعت از سوی خداوند و گروهی دیگر غلبهء یک قانون طبیعی بر قانون طبیعی دیگر تفسیر نمودهاند. برخی از متکلمان که به اندیشههای عرفانی نزدیک بودهاند معجزه را با تجربهء درونی آورندهء معجزه پیوند زدهاند و کسانی، تحت تأثیر تحولات علمی اخیر جهان غرب، کوشیدهاند معجزات را به امور عادی تأویل نمایند. در این میان، رأی ابن میمون از متکلمان یهود و نظر علامه طباطبایی از متکلمان و مفسران مسلمان هرکدام در حوزهء خود از استحکام و مقبولیت بیشتری برخوردار است.
نوشته
نقد و بررسی مبانی برهان حدوث متکلمین درباره ی اثبات خدا
مسالهی اثبات وجود خداوند همواره مورد توجه فلاسفه و متکلمان بوده است. در این راستا براهین متعددی ارائه شده است که یکی از آنها برهان حدوث است. در این برهان، که عمدتا به وسیله متکلمان مورد استفاده قرار میگیرد، حدوث زمانی شیء حادث موجب نیازمندی آن به علت شناخته میشود. ادعای متکلمان در این برهان این است که هر امر حادثی نیازمند علتی است که او را از نیستی به هستی میرساند. اگر این علت نیز امر حادثی باشد او هم نیازمند علتی دیگر خواهد بود. علت سوم هم اگر مانند امر اول و دوم امری حادث باشد او نیز نیازمند علتی دیگر خواهد بود و.... از آنجا که تسلسل در علتها محال است، سلسله حوادث در نهایت باید به علتی ختم شود که دیگر حادث نباشد؛ یعنی امری قدیم باشد و سابقه نیستی و عدم در آن راه نداشته باشد. این مقاله ضمن تبیین برهان حدوث متکلمان به بیان اشکالات وارده بر آنها میپردازد و در پایان نتیجه گرفته میشود که اگر برهان حدوث را از دیدگاه علامه طباطبایی بر مبنای حرکت جوهری تقریر کنیم، برهان مفید و پیروزی خواهد بود.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد