Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
بررسی تحلیلی نظر علامه طباطبایی درباره ی قضا و قدر با رویکرد تفسیری - روایی - فلسفی
علامه طباطبایی با وجود اینکه در مسئله قضای الهی بـر خـلاف رویکـرد فلـسفی رایج ، قضا را تنها منحصر بـه عـالم مجـردات ندانـسته و آن را بـه عـالم مـاده نیـز سرایت داده و گام جدیدی در این زمینه برداشـته و میـان دیـدگاه فلـسفی رایـج و دیــدگاه قــرآن و روایــات ، الفــت و ســازگاری بیــشتری ایجــاد نمــوده اســت ، در وجودشناسی مسئله قدر از این عمومیت دست کشیده و مرتبه قدر را تنها به عـالم ماده نسبت داده است . در این مقاله تـلاش شـده اسـت تـا بـا رویکـرد تفـسیری ، روایی و فلسفی ، دیدگاه ایشان تحلیل و بررسی شود. در پایان این نتیجه بـه دسـت آمده است که قدر نیز مانند قضا در همه مراتب هستی راه دارد و تفاوت میان این
نوشته
بررسی تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و ویلیام کریگ در باب مسئلة «تقدیرگرایی الاهیاتی»
در برابر «تقدیرگرایان کلامی»، که معتقدند علم پیشین الاهی با ارادة آزاد انسان در تعارض است، «سازگارگرایان» بر این باورند که علم پیشین خداوند با ارادة آزاد انسان سازگار است. «علامه طباطبایی» و «ویلیام کریگ» به گروه اخیر تعلق دارند و برای حل این مسئله راهحل ارائه میدهند. در این مقاله به بررسی تطبیقی «نظریة علم میانه»، بهمنزلة راهحل نهایی کریگ و دیدگاه علامه طباطبایی در باب این مسئله، میپردازیم. نتیجة نهایی آن است که با وجود تفاوت دیدگاه دو متفکر در برخی موارد، هر دو اندیشمند ضمن پذیرش سازگاری علم پیشین الهی با اختیار انسان معتقدند معرفت خداوند به افعال اختیاری انسان ناشی از معرفت او به این نوع افعال با تمام شرایط و خصوصیات آنهاست.
نوشته
بررسی تطبیقی مسأله قضا و قدر و رابطه آن با جبر و اختیار در تفسیر کبیر و المیزان
وجود آیات متعدد پیرامون مساله قضا و قدر الهی و آزادی و اختیار انسان باعث رواج گفتگوها در میان متکلمان، حکما و مفسران اسلامی و ارائه عقاید و آرائ متفاوتی شده است. این امر در تفاسیر کلامی از نمود بیشتری برخوردار است. در این میان فخررازی و علامه طباطبایی به عنوان نمایندگان دو مکتب تفسیری اشاعره و امامیه برداشت های متفاوتی در این باره داشته اند؛ فخررازی با تکیه بر مبانی کلامی اشعری صدور تمامی افعال انسان در زندگی فردی و اجتماعی و وقوع همه حوادث عالم را به دلیل تعلق قضا و قدر الهی امری حتمی و ضروری و تخلف از آن را محال دانسته و طباطبایی با استدلال به آیات و روایات و دلایل عقلی هیچ گونه ملازمه ای میان این دو قائل نیست. افزون بر این، اعتقاد یا عدم اعتقاد به مسائلی چون نقش آیات قرآن در تفسیر یکدیگر، نقش سیاق آیات در فهم صحیح، برخورداری قرآن از زبان خاص، حجیت سخنان اهل بیت^ در تفسیر، حجیت عقل در تفسیر و حسن و قبح عقلی، بخشی از دلایلی است که موجب برداشت های متفاوت فخررازی و طباطبایی از آیات مرتبط با مساله مذکور شده است.
نوشته
بررسی معنای قضا و قدر و نسبت آن با علم ذاتی خداوند و تاثیر آن بر ارادی بودن افعال انسانی از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
موضوع پایان نامه، قضا و قدر است و مسئلهی آن، این است که بدانیم از نظر علامه طباطبایی(ره)، چه نسبتی میان قضا و قدر و علم ذاتی خداوند برقرار است؟ پاسخ مکتب های گوناگون فلسفی و کلامی به پرسش از چیستی قضا و قدر و رابطهی آن با علم ذاتی خداوند، موجب بروز نظرات مختلف و بعضاً متعارض شده است. از این رو در ابتدا به بیان مباحث پرداخته، سپس آراء علامه طباطبایی(ره) را در آن خصوص بیان مینماییم. یقیناً نظرات علامه طباطبایی(ره) در عرصهی موضوعات دینی با توجه به احاطهی کامل ایشان به مباحث، از جایگاه ویژهای در دنیای اسلام برخوردار است. از نظر علامه طباطبایی(ره) قضا و قدر به دو قسم قضای ذاتی و فعلی میشود؛ قضای ذاتی الهی عبارت است از علم الهی در مقام ذات به همهی موجودات امکانی و مقصود از قضای فعلی الهی، علم فعلی الهی است. قدر الهی نیز به قدر عینی و قدر علمی تقسیم میشود؛ منظور از قدر عینی ویژگیها وخصوصیاتی است که به اشیا ملحق میشود، همانند ویژگیهای وجودی، مکانی، زمانی، و غیره. قدر علمی به معنای تعیین علمی این خصوصیات برای اشیا میباشد. تبیین صحیح این دو حقیقت، نشان دهندهی این است که منافاتی با اصل آزادی انسانها ندارد. چرا که اختیار و اراده، یکی از اسباب و علل جهان است؛ پس انسان و اختیارش، همه فعل اوست. حتمیت بر هستی حاکم است اما با اذعان به علت تامه؛ به این معنی که پدیدههای جهان به شرط فراهم شدن تمامی شرایط و عدم موانع، تحققشان حتمی است. این قطعیت در افعال اختیاری انسان نیز ساری است با این تفاوت که با انتخابی آزاد و مبتنی بر اراده و عقل حتمیت مییابد. کارهای اختیاری انسان، همانگونه که حقیقتاً به خود انسان، به عنوان فاعل مباشر افعال انتساب دارد، به صورت حقیقی به خداوند منسوب است. افعال، منسوب به انسان است چون بر اساس ارادهی او و تحت تأثیر تصمیم و انتخاب او انجام میگیرد و از طرفی به خداوند انتساب دارد؛ زیرا تمام آثار وجودی و هستی انسان، من جمله افعالش، وابسته به خداوند و معلول اوست. غرض اصلی در این نوشتار، بیان چگونگی نسبت افعال اختیاری انسان به واجب تعالی و نحوهی تعلق ارادهی واجب به آن افعال و حل مسئلهی جبر و تفویض و امر بین امرین است.
نوشته
بررسی نسبت طینت، قضا و قدر با اختیار انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
این مقاله درپی بررسی سازگاری قضا، قدر و طینت با اختیار انسان از نگاه علامه طباطبایی است. در نگاه ایشان ، همه امور دنیوی مسبوق به اموری در قبل (عالم قدر یا خیال و بالاتر در عالم قضا یا عقل ) است که رابطه علی ومعیت وجودی با امور دنیوی دارد. طینت هر انسان در دنیا نیز همان مراتب علل قبل از دنیای اوست که با او معیت وجودی دارد و انگیزه درونی هر کاری است . ایشان در مورد مساله فوق براساس تفکیک دید مبتنی بر توحید عددی و غیر عددی، دو جواب ساده و عمیق داده اند. در جواب اول ، قضاو قدر و طینت فرد فقط موجب گرایشی در او میشود و اختیار فرد را سلب نمیکند؛ اما در جواب دوم ، مساله جبر و اختیار منحل میگردد. این تفکیک می تواند مبنای حل تعارض ظاهری آیات یا روایات در بیشتر مسائل الهیات باشد.
نوشته
تبیین مرتبه علم الهی در مرتبه قضاء از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
علم الهی و سلسله مراتب آن در نظام حکمت صدرایی از اهمیت زیادی برخوردار است، به طوریکه هم خود ملاصدرا و هم پیروان او، مباحث فراوانی پیرامون آن مطرح کردهاند. مساله قضا در این سلسله مراتب بسیار قابل توجه است، زیرا قضای الهی از نظر تطبیقی با عوالم کلی وجود، همان مرتبه صور عقلی محسوب میشود که ورای صور طبیعی و نفسانی است، که به صورت دفعی و بلا زمان از واجب تعالی صادر میشوند و به عنوان مرتبهای از مراتب علم الهی که همان قضای علمی است، نامیده میشود و در مرحله بالاتر به علم ذاتی الهی منتهی میشود. از طرف دیگر، نظام علّی و معلولی عالم هستی و انتساب این عالم به علت تامّه و هستی بخش خود که منشا ضرورت و پیدایش عالم هستی است، نیز قضای عینی نامیده میشود. بنابراین، قضای الهی مبین انتساب همه عالم هستی در دو مرتبه علمی و عینی به حق تعالی است. تبیین و تحلیل حقیقی مساله قضای الهی باید با توجه به هر دو مساله علم الهی از یک طرف و ضرورت نظام جهان هستی از طرف دیگر صورت بگیرد، زیرا قضای الهی هر دو مساله را تبیین میکند و توجه به یکی از این دو و غفلت از دیگری حقیقت مساله قضای الهی را بر ما آشکار نخواهد کرد. این مقاله در صدد است، مساله قضای الهی را به عنوان مرتبهای از علم الهی از منظر بنیانگذار حکمت متعالیه و یکی از شارحان اصلی آن در دوران معاصر- علامه طباطبایی- تبیین و تحلیل و نکات مورد اختلاف و تشابه این دو فیلسوف را در مورد مساله مذکور بررسی نماید.
نوشته
تبیین و تحلیل رابطه قضا و قدر و بداء از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) و عرضه آن بر کتاب و سنت
یکی از مسائل ناظر به افعال الهی، مسأله قضا و قدر و بداء و ارتباط بین آنهاست که آیات و روایات به این مسأله تأکید زیادی دارد. نوشتار حاضر این مسأله را در اندیشه علامه طباطبایی با عرضه آن بر کتاب و سنت مورد بررسی قرار داده است. علامه قضا و قدر را بر اساس نظام علیت و معلولیت تفسیر می کند و قضا را نسبت شیء به علت تامه اش و قدر را نسبت شیء به علل ناقضه می داند. در عالَم، قانون اسباب و مسببات حاکم است و این قانون تبدیل و تبدل نمی پذیرد. از طرفی، این قانون حاکم در جهان، نیز محکوم یک قانون فوقش است که آیات و روایات این مطلب را برای خدا ثابت کردند و برای خداست که امور را تقدیم یا به تأخیر بیندازد. در سایه این دو حقیقت، یک صبغه توحیدی در روح و جان انسان پیدا می شود. حقیقت اول، انسان را به تمسک به اسباب و سنت های حاکم در جهان می کشاند؛ البته با اذن خدا. حقیقت دوم نیز انسان را به قدرت خدا که قاهر و غالب بر همه این نظام اسباب و مسببات عالم است، توجه می دهد. بله، این سبب قاهر، گاه یک سبب طبیعی نامعلوم و گاه یک سبب غیر طبیعی است. این سبب و اسباب با اختیار و عمل انسان منافاتی ندارد، بلکه تقدیر و عمل انسان به منزله روح و جسد است. در برخی از تقدیرات الهی بداء رخ می دهد و تقدیری بر تقدیر دیگر واقع می شود همچون دعا. این مسأله در آیات و روایات با تمایز بین لوح محفوظ و لوح محو و اثبات مورد تأکید قرار گرفته است که منافاتی با یکدیگر ندارد. بنابر بررسی دیدگاه علامه با توجه به آیات و روایات، بر خلاف رویکرد فلسفی رایج، قضا منحصر در عالم مجردات نیست و در عالم ماده نیز حاکم است و از این منظر گام جدیدی در این زمینه برداشته و میان دیدگاه فلسفی رایج و دیدگاه قرآن و روایات، سازگاری بیشتری ایجاد نمودهاست، امّا در مسأله قدر از این عمومیت دست کشیده و مرتبه قدر را تنها به عالم ماده نسبت داده است و حال آنکه بر اساس آیات و روایات، قدر نیز مانند قضا به مرتبه خاصی از جهان هستی اختصاص ندارد، بلکه در تمام آن جاری است. البته در این پایان نامه، توجیهی برای این مورد افتراق نیز ارائه شده است. بنابراین، مطالبی که علامه در تبیین قضا و قدر، و به خصوص در تبیین رابطه آن با بداء مطرح نموده اند حداکثر سازگاری با آیات و روایات را دارند که توجه به این دو نظام حاکم و محکوم، انسان را در حالت بین خوف و رجاء قرار می دهد؛ و خداوند می خواهد مؤمن در این حالت زندگی کند تا به مراحل عالیه کمال و قرب به او برسد.
نوشته
قضا در فلسفۀ صدرا: نقدی بر تلقی علامه طباطبایی
ملاصدرا در عبارتی از اسفار میگوید که قضا صورتهایی علمی است که (1) لازم ذات واجبالوجود، (2) نامجعول، (3) بیرون از عالم، (4) عاری از امکان واقعی، (5) قدیم بالذات، و (6) باقی به بقای خداوندند. علامه طباطبایی در نهایةالحکمة بر آن است که «لازم» در (1) نمیتواند به معنای «بیرون از ذات» باشد وگرنه (1) با (2) تا (6) در تناقض خواهد افتاد. افزون بر این، اگر آن صورتهای علمی بیرون از ذات خدا باشند، آنگاه اگر معلوم حضوری او باشند نظریۀ مثل، و اگر معلوم حصولی او باشند نظریۀ صور مرتسمه صادق خواهد بود؛ درحالیکه ملاصدرا هر دو را کاذب میداند. پس این صورتهای علمی عین ذات واجبالوجودند و قضا نزد صدرا همان علم ذاتی خدا به تفاصیل خلقت است. به رای ما، اما، هم این مدعا ناروا است و هم آن دلایل نارسا. زیرا در فلسفۀ صدرا صورتهای علمی یادشده با عقول مجرد اینهمانی دارند و عقول مجرد به هر شش صفت یادشده موصوفاند بیآنکه تناقضی پدید آید. همچنین ملاصدرا، برخلاف ادعای عجیب علامه، وجود مثل را به عنوان محل قضای الهی میپذیرد.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد