بحث انسان و جامعه و نوع نگرش اسلام به حکومت،از مسائل مهمی است که در کتب گوناگون فقهی،تفسیری و کلامی مورد بررسی قرار گرفته است.مقاله حاضر به بررسی این مسأله و نگاه علامه طباطبایی به آن می‌پردازد. بر این اساس علامه از روحیه خاص انسان در تصرف طبیعت و استخدام آن شروع می‌کند(همو، 261/2)و آن را نشانه کمال‌طلبی انسان معرفی می‌کند و در ادامه با استفاده از آیه 27 الاحزاب، 91 المعارج،43 ابراهیم و 7 العلق خاطرنشان می‌سازد:«انسان همنوعان خود را نیز مانند سایر موجودات در راه منافع خویش استخدام می‌کند ولی چون هر فردی درصدد استفاده‌ از فرد دیگر و کار کشیدن از سایر انسان‌هاست ناچار باید یک سازش و همکاری بین افراد بشر برقرار شود تا در سایه آن همه از هم بهره‌مند گردند و این همان قضاوتی است که بشر درباره‌ لزوم تمدن و وجود اجتماع تعاونی می‌کند و لازمه این آن است که اجتماع به نحوی تشکیل‌ شود که هر ذی حقی به حقش برسد و روابط افراد با یکدیگر عادلانه باشد و هرکس از دیگری بمیزانی بهره‌مند شود که آن دیگر نیز بهمین مقدار بهره می‌برد»(همانجا،261/2) از دیدگاه علامه آزادی و اختیار یکی دیگری از مشخصه‌های وجود انسان است که‌ در پناه آن انسان از سویی امکان حصول کمال را برای خود فراهم می‌بیند و از دیگر سو در گزینش طریق خیر و غیر آن مختار می‌گردد(همانجا،791/2)و بالاخره انسان مورد نظر علامه در سایه حاکمیت عقل قرار دارد و به سلاح تعقل مجهز است و حاصل انسانی با چنین‌ ویژگیهایی اولا آن است که خداوند هدایت او را فروگذار نکرده و چنانکه تصریح میدارد: «ربنا الذی اعطی کل شی تتخلقه ثم هدی» (طه،05)، «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی» (الاعلی،2 و 3)، «و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زکاها و قد خاب من‌ دساها» (الشمس،7 الی 01)هدایت را متکفل شده بعد از تکفل،او را امر می‌کند که به‌ دین حنیف رو آورد: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها» (الروم،03) و بالاخره مراد خویش را از دین حنیف که اتباع از آن لازمه رستگاری و هدایت است را اینچنین بیان می‌دارد که: «ان الدین عند الله الاسلام» (آل عمران،91)و تاکید می‌ورزد: «و من‌ یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» (آل عمران،58)و نکته دوم آنکه انسانی با این ویژگیها از این محبت الهی بهره‌مند است که از سویی با حضور در اجتماع،سعادت حقیقی را در پیوند با سایرین حاصل کند و از دیگر سو به نعمت بهره‌مندی از قوانین،اصول و آموزه‌های فرستاده‌ شده از ناحیه پروردگار امکان تحقق جامعه و حکومتی را فراهم آورد که اولین هدف آن‌ مساعدت به انسان در حصول سعادت در هر دو ساحت دنیا و آخرت باشد.
نوشته
موضوع مقاله، بررسی مقایسه ای دو مفهوم حکومت و مصلحت در اندیشه دو اندیشمند معاصر، امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) است. علامه طباطبایی(ره)، این دو مفهوم را در چارچوب نظریه ادراکات اعتباری تحلیل می کند و با استناد به آیات قرآن کریم، تحلیل فلسفی خود را مورد تایید شارع مقدس نیز می داند. تحلیل امام خمینی(ره) در متنی فقهی ارائه شده است و چنانکه قابل مشاهده است تحلیلی عقلی و مبتنی بر دریافتی عقلی و نظری از ماهیت حکومت و نسبت آن با مصلحت است. تحلیل عقلی یاد شده منظری است که امام خمینی(ره) براساس آن، درباره احکام شرع و موضوعاتی چون ولایت فقیه و یا ولایت مطلقه فقیه و نیز مصلحت، به تحلیل و بررسی می پردازد و نظر اجتهادی خود را عرضه می دارد. در این راستا امام خمینی(ره) از تحلیل احکام به حکومت اسلامی یا ولایت فقیه و حدود اختیارات آن منتقل می گردد و علامه طباطبایی(ره) همان گونه که در تحلیل فلسفی خود، اجتماع را بر حکومت مقدم می دارد، از تحلیل خطاب احکام به اجتماع اسلامی و تقدم آن بر حکومت اسلامی نایل می آید. امام خمینی(ره) تشخیص مصلحت را برعهده کارشناسان نهاده است و علامه طباطبایی(ره)، آن را به شورای عمومی و تفکر اجتماعی ارجاع می دهد. هر یک از این دو اندیشه، در کنار اشتراکاتی که دارند، از توانایی ها و ویژگی های خاص خود برخوردارند.
نوشته
Footer