در مقاله حاضر با روش تطبیقی ـ انتقادی به بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و الوین پلنتینجا در خصوص مبانی فلسفی اثبات وجود خدا پرداخته‌ایم. هدف در این پژوهش تبیین، تطبیق، و نقد و بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و الوین پلنتینجا، می‌باشد. علامه طباطبایی معتقد است وجود خدا امری بدیهی است و ادله اثبات وجود خدا نیز صرفا بر بداهت وجود خدا استدلال می‌کنند. پلنتینجا معتقد است، یک سری گزاره های جزیی وجود دارد که بدون اعتقاد به وجود خدا نمی‌توان آنها را پذیرفت. خدا وجود دارد که این گزاره های جزئی را برای یک دین‌دار یک گزاره واقعا پایه معرفی می کند. با اینکه پلنتینجا اعتقاد به وجود خدا را پایه می‌داند ولی پایه دانستن وجود خدا به معنای بداهت وجود خدا نیست. به همین جهت تفاوت جدی بین این دو دیدگاه وجود دارد. اثبات بداهت وجود خدا و تصدیق دیدگاه علامه به غایت دشوار است، چنانکه دیدگاه پلنتینجا حداکثر دیدگاهی گمانی و استقرایی خواهد بود
نوشته
نوشته
از جمله مباحث فلسفی ـ کلامی که در طول تاریخ مورد بحث و بررسی قرار گرفته، براهین اثبات خدا است. در غرب و شرق، فلاسفه و متکلمان برهان‌های مختلفی برای اثبات وجود خدا ارائه کرده‌اند. در این مقاله سعی شده است تا براهین خداشناسی از منظر دو فیلسوف برجسته شرق و غرب، علامه طباطبائی و رنه دکارت؛ به صورت تطبیقی، بررسی شود. رنه دکارت که با آمدن او فلسفه غرب تحول بنیادین یافت، دغدغه اصلی‌اش شناخت یقینی بود. دکارت برای تضمین چنین شناختی، وجود و عنایت خداوندی را شرط می‌داند. از این رو در صدد اثبات وجود خدا بر آمده است و برای نیل به این منظور از دو برهان فطری و وجودی بهره جسته است. علامه طباطبائی نیز با براهین متعددی از جمله برهان فطرت و صدّیقین و ... ـ به اثبات خدا پرداخته است و متقن‌ترین آن براهین را برهان صدّیقین می‌داند. برهان صدیقین در طول تاریخ فلسفه شرق، تطوّرات تکاملی خود را پشت سر گذاشت تا اینکه در دوره علامه طباطبائی به مرحله کمال نهایی‌اش رسید. تقریر ایشان از برهان صدیقین ویژه و مبتکرانه است؛ چون بر هیچ مقدمه‌ای از مقدمات فلسفی تکیه ندارد. به نظر می‌رسد آنچه دکارت در براهین اثبات خدا گفته است با بحث‌های علامه طباطبائی نوعی هم‌زبانی و قرابت دارد که در این مقاله در حد امکان به بیان آن‌ها پرداخت می‌شود.
نوشته
براهین اثبات خدا یکی از مسائل مهم در نظام های الهیات به ویژه درفلسفه اسلامی و مباحث فلسفه دین وکلام جدید به شمارمی آید. این مسأله ازابعاد گوناگون مورد توجه فیلسوفان و متکلمان و مفسران واقع شده است. مرحوم علامه طباطبایی یک مفسر و حکیم الهی بوده که با معرفت و آگاهی به مبانی اعتقادی و اندیشه های دینی عمری را در این مسیر سپری ساخته و در آثار فلسفی، کلامی و تفسیری خود از ابعاد مختلف به تأمل و بررسی این مسأله پرداخته اند. وی اثبات خدا را امری ممکن دانسته و در آثار خود به براهینی مانند؛ برهان صدیقین، حرکت، فطرت، نفس، نظم، علیت، وجوب و امکان، معجزه و... اشاره کرده است. این پژوهش با جهت گیری توصیفی و تحلیلی به بررسی این مسأله از دیدگاه علامه (ره) می پردازد و براهین جهانشناختی، وجود شناختی و غایت شناختی را از دیدگاه علامه (ره) تبیین و بررسی می کند. و برآیند آن تبیین دقیق مسأله و در نتیجه فهم عمیق آن خواهد بود. با این وجود به دلیل اهمیت بیشتر این نظریه، نتیجه ای که از این تحقیق وکاوش انتظار می رود، تبیین درست دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در مورد براهین اثبات خداوند و پی بردن به وجود بی انتهایش است.
نوشته
برهان وجودی به آن دسته از براهین اثبات وجود خداوند می‌گویند که در آنها به نحوی کاملا پیشین،با تمسک به صرف مفهوم و بدون استناد به هیچ امر عینی، وجود خداوند اثبات شود. این نوع برهانرا در مغرب‌زمین و الهیات مسیحی آنسلم قدیس (1033 یا 1034ـ1109م) مطرح ساخت و از آنزمان تاکنون مخالفان و طرف‌داران مهمی داشته است؛ اما در فلسفه و کلام اسلامی این نوع برهانجایگاه برجسته‌ای نداشته است؛ هرچند در عبارات گذشتگان و از همه پیش‌تر فارابی می‌تواننشانه‌هایی از توجه به آن را مشاهده کرد. در عین حال در نیم قرن اخیر توجه به این نوع برهان رو بهفزونی نهاده است؛ گروهی آن را پذیرفته و گروهی آن را نفی کرده‌اند. در این مقاله پس از بیان سیراجمالی تطور این برهان در غرب، دیدگاه برخی از فیلسوفان مسلمان را درباره این برهان مطرح ساخته‌ایم و سپس با بازسازی برهان صدیقین علامه طباطبائی، تقریری جدید از برهان وجودی عرضه داشته‌ایم که از نقدهای وارد بر برهان وجودی آنسلم با روایت‌های گوناگونش مصون است.
نوشته
Footer