این مقاله در تلاش است ضمن واکاوی تفاوت تعبیر ملاصدرا و علامه طباطبایی از «ماهیت»، تاثیر این تفاوت را در نظریه اصالت وجود و بداهت آن بازشناسی کند. تعابیر دوگانه ای از «ماهیت» در آثار ملاصدرا وجود دارد. اما به نظر می رسد تعبیری که در آن واقعیت، متشکل از وجود (به صورت اولا و بالذات) و ماهیت (به صورت ثانیا و بالعرض) است، با ساختار فلسفی ملاصدرا سازگاری بیشتری دارد. اما در نظر علامه طباطبایی، واقعیت همان وجود است و چنین نیست که واقعیت از ماهیت نیز تشکیل شده باشد. ماهیت ظهور حدود، سلوب و اعدام ذاتی وجودات خاص در ذهن است. بنابراین، محکی خارجی ماهیت، همین اعدام ذاتی و حدود وجودی هستند که به عنوان اموری اعتباری و مشابه عدم مضاف تعبیر می شوند. از سوی دیگر، با هر دو تعبیر از ماهیت، نظریه اصالت وجود امری بدیهی و بی نیاز از اثبات خواهد بود و براهین ارائه شده برای آن صرفا جنبه تنبیهی دارند. اما دیدگاه علامه به بداهت نزدیک تر است و گزاره «وجود اصیل است» نزد ایشان گزاره ای تحلیلی قلمداد می شود.
نوشته
این مقاله در تلاش است ضمن واکاوی تفاوت تعبیر ملاصدرا و علامه طباطبایی از «ماهیت»، تاثیر این تفاوت را در نظریه اصالت وجود و بداهت آن بازشناسی کند. تعابیر دوگانه ای از «ماهیت» در آثار ملاصدرا وجود دارد. اما به نظر می رسد تعبیری که در آن واقعیت، متشکل از وجود (به صورت اولا و بالذات) و ماهیت (به صورت ثانیا و بالعرض) است، با ساختار فلسفی ملاصدرا سازگاری بیشتری دارد. اما در نظر علامه طباطبایی، واقعیت همان وجود است و چنین نیست که واقعیت از ماهیت نیز تشکیل شده باشد. ماهیت ظهور حدود، سلوب و اعدام ذاتی وجودات خاص در ذهن است. بنابراین، محکی خارجی ماهیت، همین اعدام ذاتی و حدود وجودی هستند که به عنوان اموری اعتباری و مشابه عدم مضاف تعبیر می شوند. از سوی دیگر، با هر دو تعبیر از ماهیت، نظریه اصالت وجود امری بدیهی و بی نیاز از اثبات خواهد بود و براهین ارائه شده برای آن صرفا جنبه تنبیهی دارند. اما دیدگاه علامه به بداهت نزدیک تر است و گزاره «وجود اصیل است» نزد ایشان گزاره ای تحلیلی قلمداد می شود.
نوشته
اصالت وجود مهم ترین اصل فلسفی و سنگ بنای حکمت متعالیه و برجسته ترین نوآوری فلسفی ملاصدرا است. این اصل اصیل، فروعات و نتایج فلسفی فراوانی را نیز در پی دارد که مورد توجه حکمای صدرایی قرار گرفته است که هرکدام این قابلیت را دارد تا یک نوآوری حکمی محسوب شود. البته جایگاه طرح این نتایج در آثار ملاصدرا و شارحانش پراکنده است. در این میان، مرحوم علامه طباطبایی در کتاب «نهایـه الحکمه» به درستی و با صراحت، مقام بحث را مشخص کرده و دقیقا پس از تبیین و اثبات اصالت وجود، به مهم ترین نتایج و فروعات آن اشاره کرده است. در این نوشتار، به بررسی گزاره هایی که به عنوان نتیجه و فرع اصالت وجود مطرح شده، پرداخته می شود و از این طریق، نشان داده می شود که اکثر آنها مستقیما از خود اصالت وجود به دست میآیند و موضوع شان نیز با موضوع اصالت وجود برابر است و در نتیجه، می توان هر یک را ابتکاری فلسفی دانست؛ در مقابل، برخی فروعات نیز مانند تقسیم موجود به بالذات و بالعرض، عروض وجود بر ماهیت(و نه تغایر اعتباری شان) و بساطت وجود(با یک تفسیر خاص)، موضوع شان دقیقا همان موضوع اصالت وجود نیست و در نتیجه، اولا نمی توان حکم این فروعات را به همه موجودات سرایت داد و ثانیا از آن جا که مستقیما از خود اصالت وجود گرفته نشده اند، نمی توان آنها را یک نوآوری فلسفی محسوب کرد.
نوشته
این رساله در تلاش است با بررسی آثار ملاصدرا و علامه طباطبایی، تفاوت تفسیر ملاصدرا و علامه طباطبایی را از نظریه «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت» واکاوی و تأثیر این تفاوت دیدگاه را در مسأله «حمل» از منظر این دو متفکر بررسی کند. برای رسیدن به این منظور ابتدا معانی و مدلولات مختلف واژگان کلیدی بکار رفته در این نظریه مورد تحلیل قرار گرفته‌اند که برای بررسی آنها از نظریه دلالت غیر مستقیم استفاده و مناسب‌ترین مدلول برای این واژگان انتخاب شده است. اما محور اصلی مباحث این رساله درباره تفسیرهای متفاوت ملاصدرا و علامه طباطبایی از بهترین مدلول واژه ماهیت، یعنی ذات شئ است. با بررسی نظریات این دو متفکر مشخص شده است که آنچه با ساختار فلسفی ملاصدرا سازگاری بیشتری دارد، ماهیتی است که به همراه وجود و متحد با آن در عالم واقع محقق است. اما از نظر علامه طباطبایی، واقعیت همان وجود است و ماهیت به معنای متعارف آن نمود و نمایش حدود، سلوب، قیود و اعدام وجودات خاص در ذهن است که بر این مبنا دیدگاه این دو متفکر درباره حمل نیز متفاوت خواهد بود. از منظر ملاصدرا و بر مبنای نظریه شمول و انبساط وجودی در حمل شایع صناعی، موضوع و محمول، شئون و مراتب مختلف حقیقت واحد وجود هستند و تغایر آنها بر اساس همین مراتب تبیین می‌شود. اما علامه بر مبنای دیدگاه وجود شناسی خود، مسأله حمل را با استفاده از تحقق وجود رابط میان موضوع و محمول و تغایر آنها را با تفاوت سلوب و اعدام آنها تبیین می‌کند. همچنین در این رساله نظریه صدق در نظام فلسفی ملاصدرا و علامه مورد مطالعه قرار گرفته و در این مورد نیز نتیجه شده است که با وجود قائل بودن به نظریه مطابقت درباره صدق، تفسیر این دو متفکر از تطابق گزاره‌ها با نفس الامر بر اساس تفاوت نظریات وجودشناسی آنها متفاوت است.
نوشته
Footer