Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
عرفان علامه طباطبایی رحمه الله
در این مقاله عرفان در سیر تحولی و تطوریاش، از ابتدا تا قرن نهم قمری بحث و بررسی، و بر معنای «معنویتگرایی» و «وجهه الاهی» عرفان که منظور نظر صائب و ثاقب مرحوم علامه طباطبایی رحمهالله در آثار و اثمار وجودیاش بود، تکیه و تأکید شده است که اولا این معنا در فطرت آدمیان و همه ادیان و مذاهب و ملل و نحل موجود است و ثانیا حقیقت معنویتخواهی و راه و روش نیل به آن و شریعت کاملی که موصل و مؤدی انسان سالک به اوج معنا و قله بلند کمال و قرب الاهی است، در اسلام ناب متجلی شده است. از طرف دیگر، «توحید» که غایت قصوی و مقصد اسنی در عرفان اصیل اسلامی و فوق نگرش کلامی و فلسفی است و به «توحید» حالی، شهودی و. . . میرسد، در حقیقت، باطن همه ساحتهای سهگانه معارف اسلامی یعنی عقیدتی، اخلاقی و عرفانی، و فقهی و شرعی است و «انسان کامل» ، همانا انسان موحد ناب است و توحید، فنا در ذات الاهی، فنای ذاتی، صفاتی و افعالی خواهد بود که مرحوم علامه در رسالة التوحید به نحو احسن و اکمل، وحدت حقه حقیقیه را تبیین، آنگاه اسما و مراتب اسمای حسنای الاهی را نیز در رسالة الاسماء ترسیم و تصویر کرده است. به هر حال، نویسنده، کاربرد چهارم یعنی «معنویت مداری» و وجهه الاهی عرفان را عمق اندیشههای عرفانی علامه و «توحید ناب» را اوج تکامل عرفانی و خلاصه و عصاره عمیق و شگرف و شگفت اسلام ناب برمیشمارد که مختص فرهنگ و شریعت و معارف اسلام ناب است و دیگر هیچ.
نوشته
«حمل» از دیدگاه آیت الله جوادی آملی با تاکید بر حمل عرفانی ظاهر و مظهر
حمل یکی از مباحث مهمی است که در تبیین مسائل منطقی، فلسفی و عرفانی کاربرد فراوانی دارد. این مبحث در طول زمان دچار دگرگونی های بسیاری شده است. این مقاله دیدگاه آیت الله جوادی آملی را دراین باره تبیین، آن را با دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی مقایسه می کند و نوآوری هایش را برمی شمرد. یکی از نوآوری ها این است که حمل ظاهر و مظهر، قسم مستقلی از اقسام حمل است که در تبیین منطق عرفان باید از آن استفاده کرد. تبیین آیت الله جوادی آملی از حمل ظاهر و مظهر در قاعده بسیط الحقیقه، با تبیین ملاصدرا تفاوت دارد. این تفاوت از تفاوت در مبانی این دو فیلسوف در تبیین حقیقت وجود رابط، تقریر وحدت شخصی وجود و تبیین حقیقت مظاهر نشات می گیرد.
نوشته
آثار تفکر علامه طباطبائی در اسلامشناسی هانری کربن
این تحقیق به مطالعه مفهوم عرفان، خاستگاه و قابلیتش در پرده برگرفتن از راز آفرینش میپردازد. هدف اصلی این پژوهش، بررسی آثار آراء علامه طباطبائی، به عنوان نماینده تفکر شیعی در دوران معاصر، در اندیشه هانری کربن است که بلوغ نظری وی را نه تنها نسبت به این حوزه، به ویژه عرفان اسلامی، بلکه بطور کلی سبب میشود. براساس این تحقیق، کربن با تاکید بر این واقعیت که آیین تشیع عرفان ایرانی را نیز در خود دارد و بر خلاف عرفان غربی هیچ مفارقتی بین فلسفه و عرفان در نظر نمیگیرد، آن را به عنوان راه حلی برای حفظ جهان در مقابل سکولاریسم معرفی میکند.
نوشته
اهمیت کشف و شهود از دیدگاه شیخ اشراق و علامه طباطبایی
هدف این پژوهش نشان دادن میزان اهمیت کشفوشهود از دیدگاه شیخ اشراق و علامه طباطبایی است. ابتدا مبحث اصالت نور و علم حضوری در فلسفهی سهروردی را بررسی کردهایم. در ادامه نظر سهروردی دربارة اهمیت و جایگاه شهود در وصول بهمراتب کمال انسانی مطرح شده است. ازنظر علامه طباطبایی عمل اخلاقی در مسیر سیروسلوک و بندگی اهمیت زیادی دارد. بحث دیگر اهمیت شناخت خود و ارتباط متقابل آن با معرفت خداست. علامه طباطبایی در مسیر معرفت به خدا به سیر آفاقی و انفسی و ارجحیت سیر انفسی اشاره دارد. در ادامه به نظر شیخ اشراق در مورد حکمت و راه ورود به جرگهی حکیمان پرداختهایم. بعد از بیان نظرات دو متفکر راجع بهحقیقت شهود، به مسئلة توحید اشراقی و عرفانی پرداختهایم. هر دو متفکر معتقدند کشفوشهود، مرحلة مهمی در شناخت خداست و پس از تزکیة نفس حاصل میشود. به نظر هر دو متفکر معارف بلند عرفانی نباید در سطح عموم مردم بیان شود.
نوشته
بررسی آثار و ابعاد عرفانی علامه طباطبایی
علامه طباطبایی از بزرگ عرفایی بودند که همانند بعضی از اساتید خاص خویش سالک طریق وصول به مقام رفیع ولی الله و راهی این راه بود؛ لذا توانست برای این سفر روحانی سفرنامهای بنویسد که همان رسالهی ولایت است، و از راهها و بیراهههای سفر و زاد و توشهی مورد نیاز در آن سخنها گفتند. علامه بهترین راه سلوک را معرفت نفس میدانند و ابزار کمکی او را نیز همراه داشتن لوازمی چون عبادت از روی حب و اشتیاق و اخلاص در عمل میدانند. انسان باید در این مسیر خود را مجهز به سلاح مراقبه و محاسبه نماید تا در این راه از ادامهی سفر باز نماند.پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه عرفان در آثار و ابعاد وجودی علامه طباطبایی انجام شده است و لذا با مطالعه در آثار، احوال و آرای وی و با استفاده از کتاب هایی که در رابطه با ایشان نگارش یافته، تلاش شده است آن دسته از آثار و رفتار علامه که با تعالیم و آموزههای مطرح شده در عرفان اسلامی تطابق دارد، استخراج و با توصیف و تحلیل مفاهیم و مولفههای عرفانی جایگاه آن را در سیرهی ایشان بیان نماید و در پایان این نتیجه حاصل شد که بسیاری از این مفاهیم و مولفههای مطرح شدهی عرفان اسلامی در سیره و آثار علامه طباطبایی وجود داشته و ایشان دارای مقامات عرفانی برجستهای بوده است. با توجه به آثاری که از علامه به ما رسیده است میتوانیم بگوییم عرفان علامه طباطبایی، در عبودیت، دین داری، پیروی از شریعت و بر طرف کردن حجابها و به خصوص حجاب نفس خلاصه میشود و شیوهی ایشان، همانند اساتید خود، معرفت نفس بود.عرفان علامه، عرفان شرعی، قرآنی، توحیدی، به دور از شبهه و بدعت و کاملاً در چارچوب شریعت و آموزههای وحیانی است و عرفان اصیل اسلامی نیز همین است، عرفانی که مبتنی بر تعالیم قرآن و اهل بیت (ع) است و البته از تجارب عارفان مسلمان و یافتههای آنان نیز بهره گرفته و سیراب شده است. عرفان علامه محور و اساس خداشناسی و تقرب به خدا، عبودیت، ذکر و تقوا وکسب خشنودی خداوند است. لذا یکسره با عرفانهای جدید دنیاگرا متفاوت است.این تحقیق به روش توصیفی ـ تحلیلی از نوع تحلیل محتوا انجام گرفته که عناصر و مطالب مورد نظر ، گرد آوری و طبقه بندی و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند .
نوشته
بررسی احوال در نظام عرفانی خواجه عبدالله انصاری و علامه طباطبائی
احوال و مقامات از بخشهای مهم در عرفان عملی به شمار میآید و بدون طی کردن این منازل و مقامات رسیدن به معرفت حقیقی برای عارف امری ناشدنی است. آنچه در تعریف حال گفتهاند بیانگر آن است که حال واردی است که بر قلب سالک بدون عمد و اختیار و اکتساب وارد می-شود و آنها تماما مواهب و بخششهای الهی هستند، خلاف مقامات که با جد و جهد عارف بدست میآیند و اکتسابی هستند. نگارنده در این تحقیق به بررسی احوال از منظر خواجه عبدالله انصاری پرداخته و محور اصلی آن را کتاب منازل السائرین قرار داده است چرا که این کتاب یکی از آثار مهم در زمینهی معرفی احوال و مقامات عرفانی است و یکی از بابها دهگانه آن به معرفی و تبیین احوال اختصاص داده شده است. بر این اساس احوال عبارتند از محبت، غیرت، شوق، قلق، عطش، وجد، دهش، هیمان، برق و ذوق. هر یک از این احوال دارای سه مرتبه است که مخصوص مبتدیان، متوسطان و کاملان میباشد. ابتدا هر یک از احوال تعریف لغوی و اصطلاحی شده و سپس علت استناد آن به آیهای از قرآن کریم که مورد توجه خواجه عبدالله بوده، مورد بررسی قرار گرفته است و نهایتا مراتب و درجات هر یک از احوال و اینکه اختصاص به چه گروهی از عرفا دارد تحت بررسی قرار گرفته است.پس از این مرحله به بررسی احوال از منظر علامه طباطبایی و با محوریت تفسیر ارزشمند المیزان پرداخته شده است، تا بتوانیم نکات افتراق واشتراک این دو تفکر که یکی بر خاسته از قرآن و دیگری تفکر متصوفه است را تبیین کرده، و به عمق و زیبایی بیشتر احوال عرفانی دست یابیم.
نوشته
بررسی هستی شناسانه و شناخت شناسانه برهان صدیقین علامه طباطبایی (خوانش، تحلیل و نقد)
از برهان صدیقین چندین خوانش ارایه شده است. درمیان اندیشمندان پسین، یکی از مهمترین خوانشها ازعلامه طباطبایی است که با نگرشی وجودی عرضه شده است. مفاد خوانش وتقریر ایشان نسبت به دیگرخوانشهای فلسفی، به مرز عرفان نزدیکتر میشود؛ چه اینکه در نگاه عارف نیز پذیرش خدا اولین اصل و مفروض اصلی تمام مباحث عرفانی است. در این نوشتار تلاش شده است با توجه به اینکه خوانش علامه دارای لایههای هستیشناسانه و شناختشناسانه مهمی میباشد، درآغاز اصل برهان با تکیه به آثار ایشان نقل و سپس در هفت گام مورد فهم و تحلیل قرار میگیرد و در ادامه برخی از نقدهایی را که گامها و لایههای پیشگفته را نشانه رفته است، شناسایی و آورده شده است و سرانجام نقدهای یادشده، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است و از نزدیکی برهان یادشده به عرفان و رویکردعلامه در خوانش برهان، دفاع شده است.
نوشته
تاثیر گرایش عرفانی علامه طباطبایی بر تفسیر المیزان
شخصیت عرفانی علامه طباطبایی با توجه به شاگردی ایشان نزد عارف شهیر سید علی قاضی طباطبایی و آثار عرفانی به جا مانده از وی، بر کسی پوشیده نیست. جایگاه رفیع المیزان در میان تألیفات متنوع ایشان، به همین مقدار مبرهن است. با این همه تاکنون پژوهش مستقل و جامعی پیرامون میزان اثرگذاری گرایش عرفانی ایشان بر المیزان، مشاهده نشده است. این رساله در پی بررسی این مهم با کنارهم گذاشتن مبانی عرفان و برداشت های تفسیری علامه است. این همان عرفانی است که از دایره ثقلین خارج نیست و به همین سبب و به جهت علو شخصیت علامه در جهان اسلام و بستر قرآنی المیزان، می تواند یکی از شواهد دقیق و قابل استناد در مباحث عرفان ناب اسلامی باشد و توجه محققان را به بعد عرفانی المیزان که در نگاه اول محسوس نیست، جلب کند و شخصیت برجسته تفسیری علامه را در کنار عارفی متعمق قرار دهد که می تواند مهمترین اصول و مبانی عرفان را همچون فنا، عشق الهی، تجلی، توحید و ولایت، در بستر مباحث متین قرآنی که با روش تحسین برانگیز قرآن به قرآن مطرح می شوند، ارائه دهد. بر اساس یافته های تحقیق، علامه به عرفان برگرفته از ثقلین پایبند بوده و بازتاب آن را می توان با بررسی برداشت های تفسیری وی در المیزان، دید. این گرایش عرفانی در آیات مختلف خود را نشان داده و به دور از تاویل گرایی صوفیانه، عرفان حقیقی اسلامی را بسته به آیات مختلف ارائه می دهد. از این نظر المیزان متاثر از ذوق عرفانی علامه بوده و بستر مناسبی برای بیان دیدگاه های عرفانی وی است. روش تحقیق به شکل کتابخانه ای بوده و توصیفی تحلیلی انجام شده است.
نوشته
تحلیل اعتبارات اخلاقی در بستر اندیشه عرفانی
مطابق تفسیری مشهور از نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، اخلاق دست کم در مقام اثبات- امری برساخته یا به تعبیری دیگر، طرحی از قوای فعاله آدمی برای دست یابی به اهداف حیاتی تلقی می شود. اکنون پرسش این جاست که اگر با دستگاه اندیشه عرفانی به این موضوع بنگریم، اعتبارات اخلاقی چه نقشی را در منظومه فکری علامه بر عهده خواهند داشت؟ نگارنده این پرسش را به متن آثار ایشان عرضه کرده و با بهره گرفتن از اصطلاح شناسی رایج در اخلاق و عرفان، به پاسخ های زیر دست یافته است: الف) علامه در نگرش عرفانی- اخلاقی خود، در گام نخست واقع گرای طبیعت گرا و در ادامه گام نهایی واقع گرای فراطبیعت گراست. ب) در نگرش او احکام اخلاقی به مدد عقل ذی مراتب انسان قابل تصدیق هستند. ج) این اندیشه به فضیلت گرایی اخلاقی- عرفانی منتهی می شود. د) مطابق این نگاه، مرز عمل اخلاقی و غیراخلاقی، توهم استغنای فاعل از حضرت حق است.
نوشته
تمثیل شبه عرفانی غزالی و تبیین فلسفی علامه طباطبایی
مباحث کلامی پیرامون «شفاعت» بیشتر معطوف به اختلاف آراء درباره تعریف اصطلاحی و اینکه آیا نتیجه شفاعت اسقاط عقاب است یا ازدیاد منافع، بوده است؛ اما آنچه مورد نظر تعداد اندکی ازاندیشمندان قرار گرفته است تبیین چگونگی شفاعت است. اهمیت رویکرد دوم از آن جهت است که میتواند پاسخ به دیدگاهی باشد که شفاعت را باوری نامعقول میداند. از جمله کسانی که با این رویکرد به بحث پیرامون شفاعت پرداختهاند ابوحامد غزالی و علامه طباطبایی میباشند؛ با این تفاوت که غزالی با تمثیلی عرفانی تلاش میکند چیستی و چگونگی شفاعت را وضوح ببخشد، ولی علامه طباطبایی تبیینی عقلی و فلسفی از شفاعت ارائه داده است. سخنان رشید رضا نمونه دیدگاهی است که «شفاعت» را امری غیرمعقول تلقی نموده است. این پژوهش با رویکردی تطبیقی و با روش تحلیلی، دیدگاه ابوحامد غزالی و علامه طباطبایی و نسبت آن دو را مورد بررسی قرار میدهد و به این نتیجه منتهی میشود که دیدگاه این دواندیشمند علیرغم تفاوت ظاهری، مکمل یکدیگر بوده و میتواند تبیینی معقول از شفاعت ارائه داده و پاسخی به شبهات عقلی «شفاعت» به طور عام و دیدگاه رشیدرضا به طور خاص باشد.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد