خواب و رویا از شگفت‌انگیز ترین مباحثی است که مورد توجه فیلسوفان و دانشمندان قرار گرفته است. در این میان ابن‌سینا از دو جنبه به موضوع نظر داشته است، از طرفی به عنوان طبیب و پزشکی نامی در ضمن مباحث طبی به این موضوع پرداخته است و از سوی دیگر به عنوان فیلسوفی اسلامی در این باب به ارائه نظر پرداخته است. ابن‌سینا خواب و بیداری را از جمله امور مربوط به بدن می‌داند ولی از آن نظر که دارای نفس است. وی تحلیل خواب و بیداری را منوط به رابطه نفس و بدن دانسته است. با توجه به اینکه تحلیل حقیقت خواب و رویا به تحلیل رابطه نفس و بدن ارتباط وثیق دارد، در نتیجه به مباحث مربوط به نفس و رابطه نفس و بدن پرداخته شده است. ابن‌سینا خواب و رویا را ذیل مباحث علم‌النفس مطرح کرده‌اند. شاید بدین خاطر که تبیین دقیق خواب و رویا در معرفی نفس به عنوان موجودی غیر جسمانی نقشی اساسی دارد. علامه طباطبایی نیز هم از نظر فلسفی و هم تفسیری به تحلیل مسأله خواب و رویا پرداخته‌اند. ایشان معانی و صور موجود در رویا‌های صادقه را برگرفته از عالم مثال می‌دانند و با تقسیم بندی رویاها به نفسانی و رحمانی، رویا‌های نفسانی را مربوط به خیال متصل و رویاهای رحمانی را مربوط به عالم مثال منفصل می‌دانند. علامه هر دو قسم عالم مثال را به اثبات رسانیده‌اند و آن را علت ایجاد صورتهای خیالی در نفس می‌دانند و با این تبیین ارتباط عوالم ماده، مثال و عقل را مشخص می‌سازند. این رساله به موضوع خواب و رویا از دیدگاه ابن‌سینا و علامه طباطبایی می‌پردازد و با روشی توصیفی- تحلیلی علاوه بر تبیین این موضوع، به جوانب مختلف این مسأله، از جمله قوای نفس، رابطه نفس و بدن، عالم خیال، تمثل و تعبیر رویا نیز توجه می‌کند.
نوشته
ادراک زیبایی یکی از ادراکات آدمی است. شناخت این نوع ادراک و تبیین ویژگی های آن از مسائل زیبایی شناسی می باشد. در دو کتاب از آثار علامه طباطبایی، از این نوع ادراک به عنوان ادراکی اعتباری اشاره شده است. در این دو اثر که یکی فلسفی و دیگری عرفانی است توضیحی در این خصوص داده نشده است. کوشش نگارنده بر آن است تا بر اساس اعتباری دانستن این نوع ادراک، به نتایجی در خصوص مباحث مربوط به ادراک زیبایی برسد. در این نوشتار بر اساس تعریف ارائه شده از فعل اعتبار؛ نشان داده شده است که نسبت دادن زیبایی به اشیاء، توسط قوۀ خیال، نسبتی اعتباری بوده و فقط نسبت دادن آن به حقیقت اصیل، حقیقی است. پس از بیان ویژگی های فلسفی این نوع حکم، عوامل درونی مربوط به ادراک کننده و عوامل بیرونی مربوط به ادراک شونده نیز، به عنوان عواملی حقیقی به بیان آمده است. سرانجام نشان داده شده که چگونه این نوع ادراک مانند سایر اعتباریات، وسیلۀ رساندن آدمی به کمال حقیقی اش خواهد بود.
نوشته
داشتن شناخت صحیح و روشن از حقیقت «روح» و استعمالات آن در قرآن و روایات، کلید فهم بسیاری از اصول و مبانی دین اسلام است. برای رسیدن به فهمی صحیح و روشن از حقیقت «روح» باید استعمالات قرآنی و روایی آن کانون توجه جدی قرار گیرد؛ به ویژه باید نسبت این استعمالات با یکدیگر تبیین شود. بدیهی است که اگر نسبت این استعمالات، اشتراک معنوی باشد، تفسیر ما از حقیقت «روح» کاملا متفاوت با تفسیری خواهد بود که بر اساس «اشتراک لفظی» صورت می گیرد. نوشتار حاضر با توجه به این مسئله، دیدگاه علامه طباطبائی را به عنوان شخصیتی که کانون توجه اندیشمندان اسلامی است، بررسی کرده است. به نظر می رسد با توجه به آثار علامه، نمی توان مبنای مشخصی را درباره نسبت استعمالات قرآنی و روایی «روح» به ایشان نسبت داد. برخی از آثار ایشان صراحت در «اشتراک معنوی» استعمالات «روح» دارند؛ درحالی که ایشان در برخی دیگر از آثار، به اشتراک «لفظی» استعمالات «روح» روی آورد و به «اشتراک لفظی» آنها تصریح می کند. پیامدهای تفسیری این عدم تعیین مبنا، اختلاف دیدگاه علامه در تفسیر آیات مرتبط با استعمالات «روح» است. نوشتار حاضر به روش کتابخانه ای اطلاعات را گردآوری می کند و به صورت توصیفی ـ تحلیلی به ارزیابی آنها می پردازد و در پایان، با بررسی استعمالات قرآنی و روایی «روح»، مبنایی ثابت در این زمینه ارائه می دهد.
نوشته
Footer