مسئله منشأ شر، از مهم‌ترین مسائل در کلام و فلسفه اسلامی است. هدف از این تحقیق، نقد و بررسی آراء فخر رازی و علامه طباطبایی به‌عنوان دو متفکر از دو نحله فکری، پیرامون نقش شیطان به‌عنوان سرمنشأ شرور است. روش تحقیق، تحلیلی- توصیفی است. فخر رازی با داشتن نگاه عرفی به شرور، آن‌ها را اموری وجودی می‌داند؛ درحالی‌که علامه طباطبایی با نگاه فلسفی، شر را عدمی دانسته است. فخر رازی به اراده الهی و حکمت الهی در تسلط شیاطین تأکید دارد. در نگاه او شیاطین نمی‌توانند به نحو مستقل، کاری در عالم انجام دهند. علامه طباطبایی معتقد است که اراده الهی بر تسلط شیاطین بر انسان‌ها تعلق نگرفته است. او تحقق شر در عالم از جانب انسان را برآمده از تسلیط (پذیرش ارادی تسلط) شیطان می‌داند. هر دو متفکر معتقدند که شیطان با به‌کارگیری وسوسه و تعامل با قوای معرفتی انسان به‌ویژه قوه واهمه، سبب خواطر شیطانی، تدلیس، ظاهرنمایی، وارونگی معرفتی و... می‌شود. فخر رازی و طباطبایی معتقدند برخی عوامل، همچون خروج مزاج عقل از اعتدال، حب دنیا، گناه و...، زمینه‌ساز اثرپذیری نفس از شیطان و برخی دیگر همچون استعاذه، علم و حکمت، شرح صدر و...، مانع این اثرگذاری است. به نظر می‌رسد بهترین تبیین در نحوه تحقق شرور در عالم، با به‌کارگیری مفهوم وارونگی معرفتی، قابل‌ارائه است. وارونگی معرفتی ناشی از استفاده نادرست انسان از قوه واهمه و قوه خیال و پذیرش وسوسه شیطان به‌عنوان مطلبی صحیح است. بر این اساس شرور اخلاقی و طبیعی ماحصل نقص معرفتی در ادراک است. در مقابل با توجه به عوامل زمینه‌ساز اثر ناپذیری شیطان، راه‌حل‌های بهبود ادراکی نیز قابل‌ارائه است که به‌تبع آن، تحقق شرور ناشی از وسوسه شیطان کاهش می‌یابد.
نوشته
مسئله شرّ یکی از مسائل بنیادی در نظام‌های الهیاتی، به ‌ویژه در فلسفه اسلامی به شمار می‌آید. فلاسفه اسلامی، بحث شرّ را با تحلیل مفهومی آن آغاز می‌نمایند، در این تحلیل نشان می‌دهند که شرّ امر عدمی اعم از عدم ذات و یا عدم کمال ذات است. ملاصدرا و علامه طباطبائی ازجمله فلیسوفان اند که با تأکید بر اهمیت مسأله، تبیین جامع از ابعاد آن ارایه کرده اند و در بیشتر آثار فلسفی خود از نظریه نیستی‌انگاری شرّ دفاع و آن را برهانی دانسته اند. «نظام احسن» در دستگاه فلسفی ملاصدرا، به طور خاص، جایگاه ویژه‌ای دارد. ملاصدرا بر پایه نظام فلسفی خود جهان هستی را برآمده از نظام ‌ربانی دانسته که دارای بهترین شکل‌ممکن می‌باشد. وی بر اساس مبانی فلسفی خود از جمله؛ اصالت وجود، تشکیک در وجود، نیست انگاری شرّ، مساوقت وجود با خیر، غلبه خیرات بر شرور... به مسأله شرّ پاسخ می گوید و قضا و قدر الهی را دو مرتبه از مراتب علم خداوند می‌داند. علامه طباطبایی از یک سو همانند ملا صدرا نظام حاکم بر هستی را استوارترین‌ نظام دانسته و آن را مبرهن ساخته است و از سوی دیگر از نظریه نیست انگاری شرّ دفاع وآن را برهانی دانسته و از این طریق به ابعاد مسأله شرّ پاسخ گفته است.
نوشته
یکی از پرچالش ترین موضوعاتی که از ابتدای شکل گیری علم کلام اسلامی تا کنون، گاه به شکل مستقل و گاه در خلال مباحث دیگر مطرح شده، بحث درباره مسئله شر است. در دو سده اخیر توجه دین پژوهان برجسته در زمینه مطالعات دینی و فلسفه دین به اصل و زوایای این موضوع در نگاه عالمان ادیان جلب شده که نشان از اهمیت فراوان این موضوع در این زمینه مطالعاتی دارد. این اهمیت در مدخل شر دایره المعارف هایی که خارج از جهان اسلام تدوین شده اند، به وضوح قابل ردیابی است. این پژوهش برآن است که با رویکردی کلامی و مستدل به بررسی و مقایسه ادلّه و آراء علامه طباطبایی به عنوان یکی از اندیشمندان برجسته و آزاداندیش معاصر در جهان اسلام و مطالبی که در مدخل شر از دایرة المعارف های بزرگ حوزه دین مانند دایرة المعارف دین، اسلام و قرآن آمده، بپردازد و در موارد اختلاف با ارائه دلایل روشن به موضع گیری صحیح دست پیدا کرده و نتیجه مناسب بگیرد. در این نوشته پس از ارائه گزارشی از متن دایرة المعارف ها در مدخل ها و مقاله های مرتبط با مسئله شر و همچنین بیان دیدگاه های علامه طباطباییره درباره موضوع شر از آثار مختلف ایشان، به بررسی دلایل هر یک از اطراف مقایسه و در صورت لزوم نقد آن پرداخته شده است.
نوشته
شر،از مقوله هایی است که از دیرباز تاکنون فکربشربویژه انسانهای خدا شناس را به خود مشغول کرده است،و درادیان مختلف نیز به آن توجه شده و سعی برآن شد تا با توجه به حکمت،قدرت،شفقت و علم الهی،وجود شر توجیه گردد.در ادیان الهی با در نظر گرفتن علل پیدایی شرور انتساب آن به خدای متعال نفی شده است.به همین خاطر در ادیان زرتشت،یهودیت،مسیحیت و اسلام، شاهد مباحث مهمی در موضوع شر هستیم. قرآن، درسوره‌های اسراء/ 83، فصلت/ 51، معارج/20 و فصلت/49 بر ابتلای انسان به انواع شرور تاکید و خاطر نشان کرده که به وجود آمدن این شرور زمینه ساز شکوه و جزع انسان از خدای منان است. در این تحقیق تلاش شده است از طریق مطالعه ی آثار دو حکیم الهی جناب عبدالرزاق لاهیجی و علامه طباطبایی و تحلیل مباحث آنان(روش توصیفی-تحلیلی) به حل مساله شر پرداخته شود. علامه در بحث حکمت الهی پس از اثبات حکیم بودن باری تعالی، می‌گوید حکمت برخی شرور از ما پنهان است یا برخی شرور وسیله پیشرفت، یا آزمایش یا مایه پند و عبرت برای دیگران است؛ مرحوم لاهیجی وجود را خیر محض می‌داند، و اگر به نظام کل نگاه شود آنچه که ما شر می‌پنداریم جز خیر چیزی نیست، مثلاآتش بطور کلی به آن نگاه شود منافع بسیار بر آن مترتب است، اما همین آتش نسبت به کسی که خانه او را سوزانده شر است، پس از اثبات عادل بودن باری تعالی شرور اخلاقی و اجتماعی و جنگ‌ها بدست خود انسان‌ها است، علم الهی عین ذات اوست و ذات او چون خیر محض است پس هر آنچه باری تعالی می‌آفریند جز خیر محض نخواهد بود. این دو بزگوار در مبحث قضا و قدر شر را از مقوله عدم، و در فرض وجودی بودن، آن را نسبی می‌دانند، از طرف دیگرخیرکثیر بر شر قلیل غلبه دارد،علامه در ذیل همین مبحث نسبت وجود عمل را با اراده انسان، امکان می‌داندکه اگر انسان بخواهد عمل محقق می‌شود چه عمل خیر و چه شر، پس برخی شرور با اختیار انسان است. این عالم، عالم ماده، یعنی موجودات بالقوه اند و استعداد این را دارند که بالفعل شوند به همین دلیل اقتضای این عالم در این است که درآن نقص و ناملایمات موجود باشد، طبیعت این عالم اینگونه است. ونقص نیز در برابر کمال، شر و کمبود به حساب می‌آید. پس با این همه تفاصیل، شروردر عالم به حضرت حق انتساب ندارد.
نوشته
مساله شر همواره در طول تاریخ دین مداری به عنوان یک چالش و تهدید جدی برای ایمان دینی مطرح بوده است و از سوی دیگر این مساله همواره ابزاری برای ملحدان در طرح انتقاداتشان محسوب می شود. برخی فیلسوفان دین مثل (مگی) می گویند وجود شر یا وجود خداوند به لحاظ منطقی سازگار نیست این افراد بر این باورند که مدعیات ادیان وحیانی با توجه به وجود شرور در عالم پذیرفته شده نیست یعنی بر خلاف تقریر نخست که مشکل منطقی محسوب می شود در اینجات نمی توان تبینی خرد پذیر را مطرح کرد. پایان نامه حاضر ابتدا سیر تاریخی شرور را و اینکه چه عاملی منجبر به بحث از خیر و شر بعنوان چالشی علیه خدای ادیان شد و سپس بر طرح نظریه علامه طباطبائی و پلانتینگا درباره شرور پرداخته و سعی در تبیین چیستی و ماهیت خیر و شر و جایگاه ظهور آنها و کیفیت وقوع هر یک را در عالم و ارتباط آنها را یا خداوند "قادر مطلق" "خیرخواه محض" و ... بیان و پس از آن دیدگاه علامه طباطبایی و الوین پلانتینگا فیلسوف مسیحی در باب مساله شرور را بطور مجزا تشریح و در نهایت راه حل های هر دو را در ارتباط با شبهات متفکرانی نظیر (مگی) مرور می نماییم این روند به ما کمک می کند تا دریابیم ادعای منتقدان و ملحدانی امثال هیوم و جی. ال. مگی مبنی بر غیر عقلانی بودن باورهای دینی تا چه حد غیر صریح و غیر قابل دفاع است.
نوشته
مسئله شر یکی از پیچیده ترین مسائل فلسفه دین است. یعنی انسان همواره در پی یافتن توجیه مناسب برای وجود رنجها و ناملایمات بوده است و از این رهگذر سوالات بسیاری در ذهن بشر بوجود آمده از جمله اینکه اگر خداوند متصف به صفا علم و قدرت و خیر خواهی مطلق است پس چرا اجازه داده که این همه ناملایمات که موجب رنجهاست، بوجود آید؟ لایبنیتس یکی از فیلسوفان بزرگی است که برای یافتن راه حل مناسب در بحث شرور و نظام احسن، تلاشهای فراوانی انجام داده است او علاوه بر اثبات برهانی بهترین جهان ممکن، در صدد این است که جایگاه شرور را تبیین کند و اشکالات وارده را پاسخگو باشد.در میان فیلسوفان اسلامی معاصر هم علامه طباطبایی به مسله شر توجه ویژه ای داشته اند. با توجه به بررسی تطبیقی که در این نوشتار صورت گرفته، بین نظریات این دو فیلسوف مشابهتها و تفاوتهایی وجود دارد. در مورد مشابهتها میتوان تأثیر شرور اخلاقی بر شرور طبیعی، مختار بودن انسان ،نظام احسن و عدمی بودن شرور را ذکر کرد. راه حل علامه با تکیه بر ادراکات اعتباری و عدم وجود شرور بالذات در این عالم است اما راه حل لایبنیتس با توجه به مختار بودن انسان و اصل جهت کافی و اصل کمال میباشد.
نوشته
یکی از مباحث بسیار دشوار که پیشینه‌ای به طول تاریخ اندیشه بشر دارد و همچنین ذهن هر اندیشمندی را به خود مشغول داشته، مسأله شرور است. افلاطون و ارسطو را شاید بتوان اولین حکمایی دانست که به صورت مدون و فلسفی به این مسأله پرداخته‌اند. نظریه افلاطون را می‌توان نظریه نیستی انگارانه شر و نظریه ارسطو را می‌توان نظریه تقسیم‌گرایانه شر نامید. فلسفه اسلامی و فیلسوفان اسلامی نیز، از این مسأله مهم غفلت نکرده‌اند و در صدد حل این مبحث برآمده‌اند. در این تحقیق با تبیین نظریه ملاصدرا در باب مسأله شرور، به این نکته توجه می‌شود که با توجه به مبانی خاص فلسفه ملاصدرا و قائل شدن به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، حل مسأله شرور راه حل خاص خود را دارد. در ضمن نظریه ملاصدرا، اشاره‌ای کوتاه به آن‌چه افلاطون، ارسطو و ابن سینا در این زمینه بیان کرده‌اند می‌شود؛ و نشان داده می‌شود که آن‌چه افلاطون و ارسطو گفته‌اند با آنچه ملاصدرا گفته است، به خاطر داشتن متافیزیک متفاوت، فرق می‌کند؛ و همچنین آن‌چه ملاصدرا در حل مسأله شرور از آن سخن می‌گوید با نظریه ابن سینا متفاوت است چرا که ابن سینا اگرچه نگرش وجودی به موجودات دارد، قائل به وجودات متکثره است؛ حال آنکه ملاصدرا با حقیقت عینیه واحده وجود سروکار دارد. پس از تبیین نظریه ملاصدرا با توجه به این که او از وحدت تشکیکی به وحدت شخصی گذر می‌کند مسأله شرور راه حل جدیدی دارد. در ادامه مطلب تبیین نوینی از رابطه وجود و ماهیت در فلسفه علامه طباطبایی ارائه می‌شود نشان داده می‌شود که مسأله شرور در این تقریر از اشکالی که بر نظریه ملاصدرا طبق وحدت شخصی وارد می‌شود مبراست.
نوشته
Footer