Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
امکان و حدود متافیزیک (بو علی، کانت و ملاصدرا)
عینی با قواعد ذهن میانجامد؟ -آیا نظریه «اعتبار» که علامه طباطبایی مطرح ساختهاند و به شکلی نتیجه مبانی فلسفی صدرالمتألهین است، راهحل مناسبتری نیست؟ و. . . در این مقاله سعی شده است تا پاسخهای فیلسوفانی چون کانت، بوعلی و ملا صدرا مورد بحث قرار گیرد. در پاسخ به این پرسشها مناسب است کلام خویش را با عبارتی از ابن سینا آغاز کنیم: باید دانست که معاد و رستاخیز بر دو گونه است: نخست آنکه در شریعت بیان شده، و هیچ راهی برای اثبات آن جز طریق شریعت (وحی)و تصدیق خبر پیامبر نیست و این قسم همان رستاخیز بدن یا معاد جسمانی است. . . و دوم معادی است که با عقل و قیاس برهانی دستنیافتنی و قابل اثبات است، درحالیکه پیامبر نیز بر آن گواهی داده است و این همان سعادت و شقاوت مربوط به جانهاست (الشفاء، الالهیات، ص 423) منظور شیخ از عقل، قوهای است در انسان که توانایی شناخت اشیا را با بهرهگیری از قیاس برهانی داراست. بنابراین آنچه اهمیت دارد، این است که بدانیم قیاس برهانی چیست و چگونه میتوان با آن اشیا را شناخت؟ که برای دانستن این موارد باید کتابهای منطقی شیخ را بررسی کرد. او در شفا قیاس برهانی را چنین تعریف میکند. «البرهان قیاس مؤتلف یقینی. » یزیکی و طبیعی است، یا نقشی متفاوت دارد؟ به باور کانت، مادامی که مفاهیم عقلی محض مورد استفاده تجربی قرار داشته باشند، متافیزیک بهمثابه یک علم امکانپذیر میشود؛ اما اگر این مفاهیم ناظر به امور فوق حس و فراتر از تجربه باشد، امکان متافیزیک بهمثابه علم نیز منتفی میگردد؛ یعنی در صورتی که از متافیزیک بهمثابه علم معرفت علمی به موجودات فوق حسی (همانند خدا، جاودانگی نفس و آزادی) اراده شود، به عقیده کانت به هیچوجه چنین متافیزیکهایی تحقق نیافته است و اساسا امکان تحقق ندارد. به باور کانت، سنجش خرد انسان و در نتیجه تعیین حدود و توانایی آن با اینکه از یک نظر منفی است، چرا که با محدود نمودن معرفت نظری به حوزه شناخت تجربه ممکن و عالم پدیدارها، انسان را در درون این محدوده نگه میدارد و دست او را از شناخت امور فوق حسی کوتاه میکند، اما ازآنجاکه انسان محدود به جنبه نظری نیست بلکه دارای حیث عملی نیز میباشد، این سنجش نتیجهی بس مثبت و اساسی در پی دارد؛ زیرا با تعیین حدود کاربرد و استعمال خرد نظری، زمینهی بهکارگیری خرد عملی در حوزه کردار اخلاقی فراهم میآید و از تجاوز اصول خرد نظری به حیطه اخلاق جلوگیری میکند. "/> البته کانت این نکته را تذکر میدهد که تصدیق این ایدهها در ساحت عقل عملی صرفا بر اساس یک نیاز افتراضی در راستای اهداف تحکمی نظریهپردازی انجام نمیپذیرد، «بلکه نیازی است بهرهمند از نیروی قانون برای فرض چیزی که بدون آن، وجود موضوعی که ناگزیر باید آن را بهعنوان غایت فعلمان نصبالعین خویش قرار دهیم، ممکن نیست.
نوشته
تطبیق مبانی متافیزیکی ملاصدرا و علامه طباطبایی در تفسیر صفات خبری مربوط به مبدأ
ملاصدرا و علامه طباطبایی با توسّل به مبانی متافیزیکی مانند اصالت وجود، اشتراک معنوی مفهوم و وحدت حقیقت وجود، تشکیک مراتبی یا مظاهری وجود، تطابق عوالم وجود به اتّخاذ دو دیدگاه « وضع الفاظ برای ارواح معانی» و « وضع الفاظ برای ظواهر معانی» پرداختهاند تا با نفی هر آنچه مستلزم نقص و امکان است، هم صفات عقلی و صفات خبری را به خداوند نسبت دهند و از آنجا که تصورشان این بود که جسم و جسمانیت، مستلزم امکان و نقص و محدودیت است با تجرید الفاظ از معانی جسمانی، به توصیف خداوند پرداختهاند. در این پژوهش ما به بیان دیدگاههای عالمان مسلمان در باب توصیف خداوند به صفات عقلی و خبری پرداخته، آنگاه به مبانی ملاصدرا و علامه طباطبایی در اتخاذ دیدگاه تفسیریشان پرداختهایم و پس از آن به بیان دو دیدگاه « وضع الفاظ برای ارواح معانی» و « وضع الفاظ برای ظواهر معانی» همت گماشتهایم و در نهایت ضمن تحسین تلاش این اندیشمندان به نقد و ارزیابی آن اقدام کردهایم و به این نتیجه رسیدهایم که برای تبعیت از عقل و نقل و رعایت ظواهر الفاظ و سیر در معانی باطنی آنها، مؤدب و موظّف به آنیم که صفات عقلی و خبری را باید به گونهای به خداوند نسبت دهیم که مستلزم امکان، نقص و محدودیت نباشد نه اینکه موظّف و مؤدب به نفی جسمانیت از خداوند باشیم و بر اساس مبانی حکمت متعالیه به این نکته رسیدهایم که جسم و جسمانیت به طور مطلق، مستلزم نقص و امکان و محدودیت نیست بلکه جسم مانند دیگر اوصاف وجود ( از جمله؛ علم، قدرت، حیات و ...) میتواند مساوق وجود و محکوم به تمام احکام آن باشد که در این صورت هم به معانی ظاهری الفاظ پایبند شدهایم و هم از سیر در معانی عمیق طولی و مشکک، باز نماندهایم.
نوشته
چیستی متافیزیک کلاسیک نزد علامه طباطبایی و ایمانوئل کانت
نوشتار حاضر در صدد است که دیدگاه علامه طباطبایی و ایمانوئل کانت را در زمینه متافیزیک کلاسیک از دیدگاه این دو متفکر را بررسی کند و تصویری از جایگاه متافیزیک کلاسیک در فلسفه ایشان ارائه دهد.کانت معتقد بود متافیزیک کلاسیک برخلاف علوم طبیعی فاقد عینیت است به همین جهت نمیتواند مثل سایر علوم از گزارههای یقینی برخوردار باشد. و علامه برعکس وی، متافیزیک کلاسیک را یقینیترین علم میدانست که اعتبار سایر علوم هم به اعتبار متافیزیک وابسته است. و اصول موضوعه همه علوم را متافیزیک اثبات میکند. کانت در تحقیق خود از جنبههای مختلفی متافیزیک را بررسی کرده و متافیزیک کلاسیک راربه عنوان علم در کنار سایر علوم قبول نکرد و در نهایت به جای متافیزیک کلاسیک، فلسفه استعلایی را پیشنهاد میکند و علامه در فلسفه خود علم متافیزیک کلاسیک را ضروری دانست. بعضی ازجنبههای که هر دو متفکر در بررسی متافیزیک کلاسیک به آن توجه کردهاند مثل متافیزیک از جنبه روانشناسی فلسفی و روش تحقیق متافیزیکی و از جهت استدلال و از جهت مبادی تصوری و تصدیقی و متافیزیک به عنوان یک علم در کنار علوم طبیعی به چه صورت میباشد، که به نتایج مختلفی رسیدند. هر دو متفکر بر روش تحلیلی و انتزاعی را در ساحت متافیزیک کلاسیک قبول کردند. کانت روش ریاضی را در متافیزیک مفید ندانست و علامه روش ریاضی ومتافیزیک را یک چیز دانست. هر دو شروع علم را با حسیات دانستند ولی کانت برای ذهن قالبهایی در نظر گرفت که به صورت پیشینی در ذهن وجود دارد که حسیات وقتی در این قالبها ریخته شود علم تحقق پیدامیکند و علامه گزارههای متافیزیکی را با توجه به معقولات اولی و ثانیه فلسفی تبیین کرد و علمی بودنشان را ثابت نمود.
نوشته
موضوع فلسفه اولی نزد ارسطو و علامه طباطبایی
در میان موضوعات و رشتههای مختلف فلسفه، هستیشناسی وضع خاصی دارد؛ چنان که از یک سو، برخی فیلسوفان وجود چنین موضوعی را انکار میکنند و برخی دیگر آن را اصلیترین و بلکه تنها مسئلهء فلسفه میدانند. نویسنده در این مقاله پس از اشاره به تاریخچهء بحث از وجود در یونان باستان به نظر ارسطو در باب تقسیمبندی علوم و بیان برخی از اشکالات آن میپردازد، از جمله اینکه طبق آن تقسیم بندی باید دو شاخهء امور عامه و الهیات، به عنوان علم واحدی در نظر گرفته شوند و این علم واحد موضوع واحد میخواهد. یافتن این موضوع واحد به ویژه با توجه به تشتت سخنان خود ارسطو، منشأ اختلاف بسیاری از فیلسوفان شده است که به ویژه باید به پاسخ فلاسفه پیش از ابن سینا و راه حل ابن سینا و فیلسوفان متأثر از او اشاره کرد که معتقد بودند مجموع امور عامه و الهیات به معنای خاص، فلسفهء اولی یا الهیات به معنای عام را تشکیل میدهد و بحث از وجود خداوند از مسائل فلسفه اولی است و نه موضوع آن. نویسنده پس از بررسی برخی از اشکالات وارد به نظر ابن سینا، به تقریر تفصیلی آرای علامه طباطبایی در باب موضوع فلسفهء اولی و تحلیل ابعاد مختلف آن میپردازد و در پایان و در مقان جمعبندی، به سلسله نکاتی از جمله ضرورت تفکیک اصلی متافیزیک از آثار موجود در بحث متافیزیک، ملاحظات ضروری در تعریف متافیزیکی و بیان موضوع و مسائل آن اشاره میکند.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد