نظریه ادراکات اعتباری از تولیدات فلسفه اسلامی در روزگار ما به شمار می آید. که چگونگی پیدایش، انقسامات و تاثیر اعتباریات در جهان خارج را تحلیل می کند. اعتباریات، گذشته از ماهیت فلسفی، دارای ماهیت منطقی نیز می باشند و می توان احتمال داد این مفهوم از منطق به فلسفه راه یافته باشد. مقاله حاضر به تحلیل ماهیت منطقی اعتباریات در رساله های منطقی علامه طباطبایی می پردازد و علاوه بر ارائه چگونگی تحلیل منطقی آن، تطور و بسط این مفهوم در این رساله ها را در نظر دارد. به نظر می رسد ایشان در تحلیل منطقی اعتباریات، به موضوعاتی ده گانه توجه داشته است. همچنین نشان داده خواهد شد که دیدگاه های منطقی علامه طباطبایی درباره اعتباریات، در دیگر رساله ها و مقالات ایشان مانند دو رساله الانسان فی الدنیا و الولایه و نیز مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم نیز مورد عنایت وی بوده و پس زمینه این آثار قرار گرفته است که بعدها به طور گسترده در تفسیر شریف المیزان استفاده شده است.
نوشته
علاوه بر آن، با تشریح نظریه طباطبائی(رحمه الله) در زمینه نکات گوناگونی نظیر دعوت قرآن به کاربرد شیوه عقلانی، استفاده او از این شیوه در تفسیر قرآن و تفسیر خاص وی در مورد آیه ویژه ای در ارتباط با اهیمت منطق، می توان روشن ساخت که علامه طباطبائی(رحمه الله)تأکید خاصی بر نقش فلسفه، منطق و استدلالات عقلانی در تفسیر وحی دارد. در اینجا وی این آیه را برای اثبات اهمیت دانش ـ به طور کلی ـ و اهمیت کاربرد روش صحیح و منطقی در تفکر از نظر قرآن ارائه می دهد، اما در جای دیگری از تفسیر المیزان، ایشان بیان می دارند که منظور از «نور» در این آیه، هر نوع دانشی نیست، بلکه معرفتی است که از ایمان فرد مسلمان ناشی می شود. بنابراین، در صورتی که علامه طباطبائی(رحمه الله) کلمه «نور» در آیه مزبور را به معرفت معنوی تفسیر نماید، احتمالا نمی تواند در اینجا از این آیه برای تأیید نظر خود استفاده کند؛ زیرا در این صورت، واژه «نور» شامل اشکال دیگر علم نظیر منطق و فلسفه نمی گردد. تأکید قرآن بر تفکر از نظر علامه طباطبائی(رحمه الله)، می توان بیش از سیصد مورد از آیات قرآن را، که در آنها انسان ها به فکر و به کارگیری عقل خود دعوت شده اند، ارائه نمود. (16) پاسخ به اشکالاتی که علیه منطق مطرح شده است با توجه به اهمیت علم منطق، علامه طباطبائی(رحمه الله) این علم را به عنوان روش صحیح تفکر، که در کشف و درک وحی کاربرد دارد، معرفی می کند.
نوشته
مخالفان علم منطق از قدیم الایام با رویکردهایی متفاوت، شبهه هایی را علیه منطق پژوهی وارد کرده، و از ناروایی روی آوری به این دانش سخن گفته اند . این شبهه ها قابل ارجاع به چهار دستة کلی هستند. نوشتار حاضر می کوشد ضمن گزارش این دسته ها، نشان دهد که علامه طباطبائی کوشیده است در دفاع از منطق پژوهی، پاسخ های استواری را در برابر این قبیل شبهه ها پیش روی نهد. علامه علم مدون منطق را بازتاب طریق فطری فکر و استدلال می داند و تصریح می کند که بدون استمداد از منطق در معارف اسلامی، حتی یک مسئله را نمی توان اثبات کرد. به باور وی حتی معترضان منطق پژوهی نیز در شبهه های خود نسبت به اشتغال به علم منطق و صدور فتوای ناروایی اشتغال به این علم، چاره ای از تمسک به همین طریق فطری ندارند. شبهه های معترضان در یک دسته بندی کلی در چهار دستة زیر جای می گیرند؛ شبهه های ناظر به فایدة علم منطق؛ - شبهه های ناظر به درستی علم منطق؛ - شبهه های ناظر به انگیزه های ورود، ترجمه و ترویج منطق در جهان اسلام؛ - شبهه های ناظر به پیامدهای اشتغال به علم منطق. - نوشتار حاضر می کوشد شبهه های فوق را به آثار علامه طباطبائی عرضه کند و پاسخ های وی به آنها را تا حد امکان با پاسخ های دیگران مقارن سازد
نوشته
نظریه ٔ اعتباریات، از جمله دیدگاه های بدیع و ابتکاری علامهٔ طباطبایی است که هنوز آن گونه که شایسته است، مورد تحلیل و موشکافی قرار نگرفته است. یکی از مهم ترین قدم ها در تبیین دیدگاه علامه در باب اعتباریات، توجه به تعدد و تنوع مفاهیم و مطالب مطروحه در آثار متعدد علامه طباطبایی است. فرض بنیادین این پژوهش، آن است که آنچه علامه طباطبایی در ذیل مبحث اعتباریات مطرح کرده اند، دربردارندهٔ مجموعه ای از دیدگاه ها و نظریه های خُردتر در حوزه های مختلف معناشناسی، منطق، معرفت شناسی و وجودشناسی است و تنها شامل برخی مسائل فلسفهٔ اخلاق یا مسئلهٔ تقسیم انواع ادراک به ادراکات اعتباری و حقیقی نمی شود. براین پایه، این مقاله می کوشد با بازخوانی و تحلیل بیانات علامه در این زمینه، به تفکیک ابعاد و ساحت های مختلف معناشناختی، منطقی، معرفت شناختی و وجودشناختی مبحث اعتباریات و دسته بندی مدعیات مرحوم علامه در هر یک از این حوزه ها پرداخته، قدمی در جهت تبیینی دقیق تر این نظریه و ابعاد متنوع آن بردارد.
نوشته
اختلاف در فهم و معرفت دینی در طول تاریخ اسلام باعث پیدایش فرق‌ مختلف فقهی و کلامی شده است. یکی از ابزارهای مهمی که می‌توان با آن‌ اختلافات فهم و معرفت دینی را در چارچوب منسجمی هدایت کرد، همانا تفکر منطقی-فلسفی است. اما در کنار اختلاف‌های فرقه‌ای فقهی و کلامی‌ در اسلام همواره جریانی حضور داشته است که استاد مطهری قدس سره آن را تحت‌ عنوان جریان اهل حدیث معرفی می‌کند. این جریان با کاربرد تفکر منطقی- فلسفی در فهم و معرفت دینی مخالف است و در عالم شیعه نیز نفوذ کرده‌ است. لذا اگر یکی از راه‌های مهم و اساسی ایجاد انسجام در بینش اسلامی، در عین وجود اختلافات فقهی و کلامی، استفاده از تفکر منطقی-فلسفی‌ است، چنین جریانی، با مخالفت با استفاده از این ابزار، نقش مهمی، هم در عالم تشیع و هم در عالم اهل سنت بازی می‌کند.بنابراین پرداختن به محل‌ اختلاف این جریان با جریان عقل‌گرای شیعه در اصل لزوم استفاده از ابزار تفکر منطقی-فلسفی در فهم و معرفت دینی یکی از اساسی‌ترین گام‌هایی‌ است که در راه انسجام بینش اسلامی باید برداشته شود.این مقاله عهده‌دار تبیین آراء و نظریات علامه طباطبایی قدس سره و شهید مطهری قدس سره در پاسخ به‌ مخالفین کاربرد تفکر منطقی-فلسفی در فهم و معرفت دینی است.تفکیک‌ اختلافات فقهی از اختلافات کلامی در عالم اسلام و پیدایش فرقه‌های فقهی‌ و فرقه‌های کلامی بر این اساس،پیدایش جریان اهل حدیث در عالم تسنن و رسوخ تفکر آنها در میان برخی علمای شیعه و آراء استاد مطهری قدس سره در خصوص موضوعات فوق در مقدمه و فصل ریشه‌های اختلاف علمای‌ مسلمان در کاربرد تفکر منطقی-فلسفی آمده است و آراء و نظریات خاص‌ علامه طباطبایی قدس سره در قالب معرفی اشکالات مخالفین و پاسخ‌های ایشان در فصل جداگانه‌ای مطرح شده است.در پایان نتیجه‌گیری از مباحث فوق‌ مطرح شده و مسائل مهم دیگر مرتبط با این حوزه از بحث که باید در گام‌های دیگر تحقیقی و پژوهشی مورد توجه قرار گیرد معرفی شده است.
نوشته
صدر المتألهین با برهان صدیقین نه تنها مبدأ هستی بلکه صفات و افعال او و هر چه را که با ساحت اقدس او مناسبت دارد به اثبات می‌رساند. مسألهء اصلی در این برهان آن است که انسان‌ با درک مرتبه‌ای از وجود که ابده بدیهیات است، می‌تواند به درک بالاترین و والاترین مرتبهء آن که وجود حق متعال است، صعود نماید و دیگر به گذر از دلایل منطقی و فلسفی و عبور از استدلالهای امتناع دور و تسلسل احتیاجی ندارد. این مقاله در صدد است قالب منطقی این برهان را استخراج نماید و آن را با برهانهای لم و ان مقایسه نماید. علاوه طباطبایی در حاشیه بر اسفار نتیجه می‌گیرد که این برهان نمی‌تواند در طبقه بندی برهان لم قرار گیرد و آن را به برهان ان نزدیکتر می‌داند اما میرزا مهدی آشتیانی آن‌ را به برهان لم نزدیکتر و از برهان ان دورتر داشته‌اند. با نظر به بیانات ابن سینا در منطق اشارات و خواجه نصیر طوسی و علامه حلی و همچنین‌ با نظر به حدود منطقی براهین لم و ان، معلوم می‌شود که صدرا به یک نو آوری منطقی دست‌ زده و برهانی ارایه داده است که از بطن خود بر می‌آید و به کرانه‌ای دست یافته که از برهان لم‌ و ان والاتر است و در این صعود از پیامهای آسمانی نیرو و الهام می‌گیرد.
نوشته
Footer