Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
بررسی تطبیقی خلود در جهنم از دیدگاه محی الدین عربی، علامه طباطبایی و مکتب تفکیک
مساله کیفر مجازات و به خصوص، خلودِ عده ای در آتش جهنم، از مسائل مهم در مبحث معاد و حیات واپسین است. در دین مبین اسلام، مجازات برخی از گناهان، خلود و همیشه زیستن در جهنم است که بحث پیرامون آن، از دیرباز مورد اهتمام متکلمان، فلاسفه، عرفا و مفسران بوده که بر اساس اصول و مبانی فکری خویش، به بیان موضع خود پرداخته اند. ضرورت بحث در این خصوص از آنجاست که گرچه آیات و روایات معصومین (علیهم السلام) دلالت بر خلود و جاودانگی اهل نار در دوزخ دارد و از حیث عقلی، خلود در عذاب، با محذوری مواجه نیست؛ اما رحمت واسعه الهی و نیز فطرت توحیدی و میل به خدای تعالی که در نهاد هر انسانی سرشته است، موجب شده است تا در اندیشه برخی نظیر محی الدین عربی، ظهور شواهد نقلی محتاج تأویل باشد. در این پژوهش، بحث خلود جهنمیان در عذاب، مورد بررسی قرار گرفته است تا ضمن مشخص شدن کسانی که در جهنم دائمی هستند؛ حقیقت خلود آنان در جهنم احراز گردد. اینکه آیا این افراد به طور دائم در حال چشیدن درد و رنج و عذاب هستند یا اینکه در نهایت، آتش جهنم، با مزاج آنان مسانخ شده و در نتیجه گوارای وجودشان خواهد گردید؟ ابن عربی چنین موضعی دارد که براساس مبانی عرفانی خویش در مباحث خداشناسی و انسان شناسی بر آن استدلال نموده است. اما علامه طباطبایی، هرگز این موضع را برنمی تابد و به صراحت و قاطعیت از دوام تعذیب جهنمیان در آتش، سخن می راند. ایشان هم بر نقل استناد می کند و ضمن آنکه آیات متعددی را شاهد گرفته و روایاتی را معاضد این حقیقت معرفی می نماید، از منظر فلسفی نیز بر موضع خویش اصرار می ورزد. مکتب تفکیک، نیز از آنجا که فلسفه و استدلال عقلی و نیز عرفان را در این مباحث راه نمی دهد و صرفا بر ادله نقلی استناد می نماید، ضمن آنکه خلود را می پذیرد، از حیث نقلی بحث را عمیق تر پی می گیرد و برخی از صاحب نظران این مکتب به طور مفصل ادله نقلی را بررسی کرده و هر گونه شائبه انکار دوام عذاب برای گروهی از جهنمیان را مردود بر می شمارند. پژوهش پیش رو با شیوه کتابخانه ای، اسنادی ـ تحلیلی، در نهایت بنابر استدلال های عقلی و ادله های نقلی علامه طباطبایی و نیز اندیشوران تفکیکی، خلود در رنج و عذاب را امری مسلم دانسته است.
نوشته
بررسی تطبیقی رابطه عقل و وحی از دیدگاه علامه طباطبایی و مکتب تفکیک
روش شناخت دین و طریق دستیابی به معارف الهی یکی از مهم ترین دغدغه های علمای دیندار است. اساسی ترین سؤال در این مورد این است که میزان و حدود عقل در این زمینه چگونه است. آیا عقل و وحی با هم سازگارند؟ در فرض عدم سازگاری با چه معیاری، شناخت از دین حاصل می شود؟ در این باره دو نگرش عمده اتحادی و تفکیکی مطرح است. این نوشتار موضوع فوق را با روش مقایسه ای مورد تامل قرار داده و به این نتیجه می رسد که اگرچه عقل مفتاح و بعضاً مصباح دین است ولی از منظر قرآن و سنت دارای لغزش و کاستی است ولذا عقل و وحی دو مرتبه از صلاحیت اسلام هستند که وحی فائق بر اولی و عقل ناظر بر دومی است آن بزگوار ادامه به بیان اختلاف سه طریق میپردازد طریق اول را مخصوص عموم مردم میداند که هر کس بر اساس ظرفیت خود از آن بهرهمند میشود، اما دوطریق دیگر را مختص خواص میداند ایشان اگر چه طریق وحی و ظواهر دینی را مبرزتر از دو مورد دیگر یعنی عقل و کشف میداند، آن دو راه دیگر را هم درفهم معارف دینی کارآمد میشمارد به عبارت دیگر، میان این سه طریق تفکیک قائل نشده است، اما برای هر یک حیطهای خاص و مرزی ضروری، در نظر میگیرد و از تداخل منفی طرق نهی میکند، همانند جایی که بخواهیم به وسیله عقل و یا کشف، نظری را بر ظواهر تحمیل کنیم. باید این حقیقت را پذیرفت که در حوزههای علمیه عنایتی که به صرف و نحوه و معانی و بیان و منطق و اصول فقه میشود، به بررسی روایات و استفاده از آنها نمیشود، در حوزهای که پایه گذار آن امام صادق( است، اگر در کنار پرداختن به احادیثی اعتقادی میشد، حوزه به لحاظ آشنایی با معارف اهل بیت در درجه عالی قرار میگرفت و افقهای روشنی از معارف جعفری به جهانیان ارائه میشد، در این راه، اگرچه مکتب تفکیک با خلوص و هدف متعالی وارد میشود، برای اعمال عقاید و اهداف خود، از ابزارها و شیوههای صحیح معارف وحیانی و با دیدگاه اعتدالی خود در باب عقل و وحی، جایگاه هریک را به درستی بازمیشناساند.
نوشته
تحلیل و بررسی نظریه «استقلال قرآن در تفسیر» از نگاه موافقان ومخالفان (با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبائی (ره) و مکتب تفکیک)
قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی نازل شده، برای هدایت بشر است. از این رو نحوه فهم و تفسیر آن برای بکارگیری مفاهیم والا و ارزشمندش اهمیت ویژه ای دارد. عده ای از قرآن پژوهان معتقدند، قرآن به تنهایی گویای مقاصد و مرادات خود هست و برای رساندن منظور خود به هیچ غیری حتی سنت اهل بیت (علیهم السّلام) نیازمند نیست. این گروه سنت را به عنوان موید قرآن کریم می پذیرند نه به عنوان مفسر. در مقابل گروهی معتقدند، اهل بیت (علیهم السّلام) مفسران حقیقی قرآن کریم اند و تفسیر قرآن بدون رجوع به آنان امکان پذیر نیست. از جمله طرفداران نظریه اول علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) است و از جمله مدافعان نظریه دوم، اصحاب مکتب تفکیک هستند. این نوشتار که با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی- تحلیلی به رشته تحریر درآمده، بدنبال تحلیل نظریه ایشان است. اهمیت این موضوع، به اندازه اهمیت فهم و بکارگیری مفاهیم قرآن است؛ چرا که برای دستیابی به مراد الهی و طی مسیر کمال، باید از صحیحترین روش در تفسیر قرآن استفاده کرد. از بررسیهای فوق این نتیجه قابل دستیابی است که هرچند قرآن کریم نور و تبیان است و به زبان عربی مبین نازل شده، اما گاهی برای مخاطبان برای فهم مراد آن و دستیابی به مقصود واقعی خداوند، به سنت اهل بیت(علیهم السّلام) نیازمندند. کما اینکه علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) هم از این ظرفیت در تفسیر قرآن بهره برده است.واژگان کلیدی: نظریه استقلال قرآن در تفسیر، فهم مراد الهی، علامه طباطبایی، مکتب تفکیک.
نوشته
تقارن و تغایر نظریه تفسیری علامه طباطبایی و مکتب تفکیک
نظریه استقلال کتاب خدا و کفایت آن برای مسلمین، نخستین بار توسط خلیفه دوم مطرح و توسط اهلسنت پذیرفته شد و مبنا قرار گرفت؛ بدین خاطر، این مذهب زودتر از تشیع نیازمند تأسیس اصول و قواعد روش شناختی فهم و تفسیر کتاب خدا و سنت دینی شدند و باز در همین راستا بود که نظریه عدالت صحابی شکل گرفت و اجماع - به عنوان یکی از مبادی معرفت دینی در این مذهب - پذیرفته شد؛ اما در مذهب تشیع، چون کتاب خدا و سنت پیامبر و ائمه(ع) از هم تفکیک ناپذیرند، علامه هم در روش تفسیری خود به طور مطلق و همه جانبه روش تفسیر قرآن به قرآن را در دستور کار خود قرار نداده، بلکه در همان تفسیر، بحثهای روایی نیز وارد کرده تا چنین پنداشته نشود که او نقش ائمه را به عنوان سنت در تفسیر قرآن کمرنگ کرده است، اما در عین حال، وی معتقد است: ما جمیعت سنت را نیز از خود قرآن میفهمیم. از این رو، قرآن، اصل و کلیت کلام و پیام الهی را بیان میکند و سنت، فرعیات و جزئیات آن را مطرح و تشریع کرده است؛ از میان روایات هم آن قسم از روایات حجیت دارد که متواتر است، نه خبر واحد و به عبارت دیگر، قرآن و اهل بیت اگرچه مفهوما متفاوتند، اما مصداق واحدی دارند
نوشته
رابطه عقل و وحی از دیدگاه مکتب تفکیک و نقد آن بر مبنای آرای علامه طباطبایی
این پژوهش، دیدگاه مکتب تفکیک و علامه طباطبایی را در ارتباط با عقل و وحی مورد بررسی قرار میدهد. موسّسان وپیروان مکتب تفکیک نظریاتی را مطرح میکنند که حاصل این نظریات، دستا اوردهای فلسفی و عرفانی را به چالش میکشد. در این مکتب، بر جدایی سه راه و روش معرفت، یعنی جریان «وحی، عقل و کشف» تأکید میشود. عقل، نوری مجرد، بسیط، ظاهر بالذات و مظهر للغیر و موجود مستقل خارجی تلقی میشود که با عقل فلسفی مغایرت دارد؛ زیرا عقل فلسفی با نفس انسان سر و کار دارد که از نظر آنان موجودی مادی و ظلمانی است. علم نیز همانند عقل، نور مجرد و خارج از حقیقت انسان محسوب میشود. معارف بر دو قسم بشری و الهی تقسیم میشوند. این دو معرفت، جدای از یکدیگر قرار دارند و دارای اوصاف مختص به خود میباشند. معرفت بشری متشکل از عقل فلسفی است که با روش قیاسی و با تألیف مقدمات به یقین نائل میشود لیکن مطابقت آن با واقع قابل اعتماد نیست. در حالی که معارف الهی بر «تذکر« استوار است که یقینی و قابل اعتماد است. بر اساس نگرش مکتب تفکیک، اعتقاد به حجیت محکمات و ظواهرآیات و روایاتی که تواتر لفظی یا معنوی دارند فطری است؛ لذا احتیاج به اقامه ی برهان عقلی ندارد. بنابراین اصالت براهین عقلی نمی تواند مقّدم بر ظواهر و محکمات باشد. همچنین با یادآوری دو نوع عقل نوری(فطری) و اصطلاحی(فلسفی)، عقل فطری با وحی معارضه نمیکند. تعارض ممکن است بین دلیل نقلی و عقل اصطلاحی فرض شودکه یا درباب معارف الهی است و یا در باب غیوبی است که خداوند متعال علم آنها را از دیگران مخفی داشته است. در هردو صورت تقدم با دلیل نقلی است. علامه طباطبایی«ره» که مدافع هماهنگی «قرآن، برهان و عرفان»، است تفکر و بصیرت عقلی و فلسفی را جزء متن دیانت اسلامی محسوب میکند. وی فلسفه را مقابل وحی قرار نمیدهد بلکه آن را علمی میداند که انسان را در درک عمیق وحی یاری میکند و معتقد است بین روش انبیا در دعوت مردم به حق و آنچه که انسان از طریق استدلال درست و منطقی به آن دست مییابد فرقی وجود ندارد. تفاوت تنها در این است که پیامبران از مبدأ غیبی استمداد میجستند. علّامه، همواره بر لزوم هم سویی عقل با وحی تأکید می کند و معتقد است اگر تعارض بین استنتاج ظنی وحی و استنتاج قطعی عقل به وجود بیاید باید وحی را طوری تفسیر کرد که مطابق با عقل باشد.
نوشته
علامه طباطبائی و مکتب تفکیک
علت اصلی این نگارش، نظری است که در مقاله ایی پیرامون مکتب تفکیک به علامه طباطبایی اسناد داده شده و کلام آن مرحوم، مؤید مفاد و مراد این مکتب تلقی شده است. این امر باعث شده نگارنده ضمن بیان روش و مبانی علامه طباطبایی در شناخت اسلام و استنباط از منابع شریعت (تحت عنوان اصول نگرش اتحادی) به موارد نقد مبانی مکتب تفکیک از دیدگاه علامه طباطبایی با استناد به آثار وی اشاره نماید.
نوشته
علامه طباطبایی حکیم متاله یا تفکیکی سترگ؟
ادعای اصلی تفکیکیان، جدایی جریان وحی از عقل و کشف است. آنان مدعی هستند که برای دستیابی به معارف دینی، باید به تفکیک میان عقل و کشف از دین همت گمارد. تفکیکیان برای موجه جلوه دادن این ادعا از روش های مختلف بهره می برند. یکی از روش های آنان انتساب این ادعا به مشاهیر و بزرگان دین است؛ به همین دلیل محمدرضا حکیمی در بسیاری از آثار خود، این ادعا را به علامه طباطبائی نسبت می دهد و او را مدافع فرضیه تفکیک معرفی می کند تا شاید از این رهگذر بتواند نظر بخشی از آحاد جامعه را به مدعیات فرضیه تفکیک سوق دهد. برای تحلیل بهتر ادعای آقای حکیمی در خصوص طرفداری علامه از مدعیات تفکیکیان، نخست دو محور اصلی ادعای ایشان استخراج، و سپس جداگانه مورد تحلیل واقع شده اند. پس از تحلیل این دو محور به روش حلی و نقضی روشن شد که اولاً، علامه طباطبائی معتقد به ادعای تفکیکیان نیست و ثانیا محمدرضا حکیمی دچار خلط میان مقام ثبوت و اثبات شده و در نهایت گام در تحریف معنوی سخن علامه طباطبائی نهاده است.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد