استاد خود از روزگار تحصیل چنین بازگو می کند: در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم نمی فهمیدم. چهار سال را به همین نحو گذراندم. پس از آن یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل که تقریبا هجده سال کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم.
بساط معاشرت با غیر اهل علم را بکلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد -بویژه در بهار و تابستان- که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم و همیشه درس فردا شب را پیش مطالعه می کردم. اگر اشکالی پیش می آمد با هر خودکشی بود حل می نمودم. وقتی که به درس حضور می یافتم از آنچه استاد می گفت قبلا روشن بودم، هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم.
لقمانی، احمد. علامه طباطبایی میزان معرفت. تهران: موسسه انتشارات امیر کبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1380 ،1382. ص. 20