علامه می فرمود:
"چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی و رحمیت گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم، تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند، چون به من رسیدند دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، و آخرت می خواهی نماز شب بخوان!"
"این سخن آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانی که به ایران مراجعت کردم، پنج سال تمام در محضر مرحوم قاضی روز و شب به سر می بردم، و آنی از ادراک فیض ایشان دریغ نمی کردم، و از آن وقتی که به وطن مالوف بازگشتم تا وقت رحلت استاد، پیوسته روابط ها برقرار بود و مرحوم قاضی طبق روابط استاد و شاگردی دستوراتی می دادند و مکاتبات از طرفین برقرار بود."
نظری، مرتضی. آن مرد آسمانی: خاطرههای از زندگی فیلسوف بزرگ شرق، آیت الله سیم محمدحسین طباطبایی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382. ص. 94