آیه الله مصباح یزدی: به مرحوم علامه طباطبایی در مورد تدریس فلسفه خبر داده بودند که اگر این درس ادامه پیدا کند، ممکن است شهریه طلابی که به درس ایشان میآیند، قطع شود. خود میفرماید:
"چون این خبر به من رسید، متحیر شدم که چه کنم. اگر تحت تاثیر این جنجال آفرینی، مستمری طلاب را ندهند، این افراد کم بضاعت که از نقاط دور و نزدیک آمده اند و تنها ممر معاش شان شهریه حوزه است، چه کنند و اگر من به خاطر جلوگیری از این ضایعه اقتصادی، تدریس اسفار را ترک گویم، لطمه ای به سطح علمی و عقیدتی شاگردان وارد آمده است که جبران این خسارت فکری چندان کار ساده ای نمی باشد.
یک روز که به این وضع نگران کننده می اندیشیدم و در اتاق منزل مسکونی میخواستم از زیر کرسی جابه جا شوم، نگاهم به دیوان حافظ افتاد که روی کرسی قرار گرفته بود. آن را برداشتم و تفال زدم که چه کنم. آیا تدریس اسفار را ترک نمایم یا نه؟ وقتی دیوان لسان الغیب شیراز را گشودم، این غزل آمد:
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم
دیدم عجب غزلی است و این اشعار به من چنین می فهماند که تدریس اسفار لازم است.
تهیه و نشر موسسه بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم). مرزبان وحی و خرد: یادنامه مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی قدس سره. قم: موسسه بوستان کتاب، 1381. ص. 91