استاد امینی وفا و صمیمیت علامه را اینچنین بازگو می کند: زندگی خانوادگی علامه بسیار باصفا و صمیمیت بود. در فوت همسرش اشک بسیاری می ریخت و محزون و متاثر بود روزی به ایشان عرض کردم ما صبر و بردباری را باید از شما بیاموزیم، چرا اینچنین متاثر هستید؟
در جواب فرمود: مرگ حق است. همه باید بمیریم. من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه من از صفا و کدبانوگری و محبت های خانم است. من زندگی پر فراز و نشیبی داشته ام. در نجف اشراف با سختی هایی مواجه می شدیم، من از حوایج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود در طول مدت زندگی ما هیچگاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم ای کاش این کار را نمی کرد، یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بودم! در تمام دوران زندگی هیچگاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی، یا چرا ترک کردی! مثلا شما می دانید که کار من در منزل است و همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم. معلوم است که خسته می شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم. خانم به این موضوع توجه داشت. سماور ما همیشه روشن بود و چای درست. در عین حال که به کارهای منزل اشتغال داشت هر ساعت یک فنجان چای میریخت. در اتاق کار من می گذاشت و دوباره دنبال کارش می رفت تا ساعت دیگر ... من این همه محبت و صفا را چگونه می توانم فراموش کنم
لقمانی، احمد. علامه طباطبایی میزان معرفت. تهران: موسسه انتشارات امیر کبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1380، 1382. ص. 67