عنوان
کلید واژه
عنوان : هر آن کو ز دانش برد توشه ­ای جهانی است بنشسته در گوشه­ ای (1)

توضیحات :

یکی از شاگردان علامه چگونگی آشنایی با ایشان و تحصیل در محضر استاد فرزانه خود این چنین بیان می­ کند:

سال 1364 قمری بود که برای تحصیل به قم رفتم. در مدرسه آیه الله حجت (ره) (حجتیه) ساکن شدم و به درس و بحث مشغول گشتم. ساختمان این مدرسه بسیار محقر و کوچک بود از این رو مرحوم آیه الله حجت زمین­ های مجاور را خریده تا مدرسه را توسعه دهند و طبق مدارس اسلامی که دارای تمام ضروریات دانش پژوهان است، ساختمان جدید و وسیعی بسازند.

مهندسان بسیاری از تهران و غیر آن آمدند و نقشه­ های متنوعی کشیدند ولی هر کدام عیبی داشت و از نظر مرحوم حجت (ره) رد می­ شد. مدتی بدین وضع گذشت. سرانجام شنیدیم سیدی از تبریز آمده و نقش ه­ای جامع و کامل کشیده که مورد نظر و تصویب ایشان قرار گرفته است.

علاقه زیادی به دیدن آن سید پیدا کردیم. بعد از آن شنیدیم ایشان از تبریز به قم آمد. و به نام (قاضی) معروف است و در ریاضیات و فلسفه زبردست بوده و همچنین درس فلسفه­ ای هم در حوزه شروع کرده است. ... به منزل ایشان رفتیم. دیدیم این مرد معروف و مشهور همان سیدی است که ما همه روزه در کوچه­ ها در بین راه او را می­ دیدیم و ابدا احتمال نمی­ دادیم که او از اهل علم باشد. (چه برسد از متبحرین در علوم) با عمامه­ ای بسیار کوچک از کرباس آبی رنگ، ... بدون جوراب، با لباس کمتر از معمولی در کوچه­ های قم رفت و آمد می­ کرد. با خانه­ ای بسیار محقر و ساده.

احترام کردیم و نشستیم. سخن از جوانب گوناگون پیش آمد، دیدیم این مرد جهانی است از علم و درایت و ادراک و فهم. برای ما معلوم شد که؛

هر آن کو ز دانش برد توشه­ ای      جهانی است بنشسته در گوشه­ ای

شیفتگی و ارادت ما به اوج خود رسید و تقاضای یک درس خصوصی فلسفه نمودیم، با کمال بزرگواری پذیرفتند به دنبال آن از (هیئت قدیم) و (تفسیر) نیز از ایشان بهره­ ها بردیم.

هر روز که می­ گذشت عشق و علاقه ما به ایشان بیشتر می­ شد چرا که مردی ساده، بزرگوار، خلیق، با حیا و بی آلایش بودند. همچون برادری مهربان و رفیقی شفیق با ما رفتار می کردند، عصر به حجره آمده، علاوه بر درس رسمی، سخنانی از قرآن کریم و معارف الهیه بیان می­فرمود.

عظمت و ابهت، سکینه و وقار در وجود وی استقرار یافته، دریای علم و معرفت بود که چون فوران می­ کرد پاسخ تمامی سوالها را اظهار می­ نمود. آرام آرام . با متانت، ادب، وقار و عظمت. گرچه بحث و گستاخی ما در بعضی موارد به حد اعلا می­ رسید اما یک بار هم ایشان صدای خود را بلند نکرد و جام صبر و تحملش لبریز نگشت.

لقمانی، احمد. علامه طباطبایی میزان معرفت. تهران: موسسه انتشارات امیر کبیر، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، 1380 ،1382. ص. 80-82

اشخاص مرتبط
درج نظر
نام و نام خانوادگی :
ایمیل :
متن نظر :
تصویر امنیتی :
Footer