استاد محمدتقی جعفری دیدار خود را با این عالم وارسته و الهی چنین بیان می کند: در یکی از سال های اخیر به قم مشرف شده بودم، به قصد دیدار ایشان به منزلشان رفتم. در خانه را زدم، پیر مردی در را باز کرد، گفتم: آقا تشریف دارند؟ گفتند: بله. گفتم: به ایشان عرض کنید اگر حالشان مساعد باشد به خدمت شان برسم. آن شخص رفت و برگشت و در یک اتاق را باز کرد. من وارد شدم. اتاق فرش نداشت. همانجا نشستم. مرحوم علامه آمدند. پس از سلام و احوالپرسی گفتند: چون در حال تشرف به آستان قدس هستیم، فرش های اتاق را جمع کرده ایم. این مطلب را گفتند و سپس فرمودند: بروم یک قالیچه بیاورم و بیندازم کف اتاق تا بنشینیم! خواستند بروند که من با نرمی دستشان را گرفتم و گفتم هیچ احتیاجی به قالیچه نیست، عبا را از دوش خود برداشتم، پهن کردم و گفتم: بفرمایید! روی عبا هم می توانیم بنشینیم. آن انسان وارسته با یک قیافه ملکوتی که هرگز از یاد نمی برم، فرمود:
"در این موقع عمرم، درس آموزنده ای به من تعلیم دادی ...
من عرض کردم این جمله هشدار دهنده جنابعالی بسیار بسیار آموزنده تر و سازنده تر از آن بود که من عرض کردم و سپس نشستم و لحظاتی به گفتگو پرداختم. من هرگز عظمت آن لحظات را فراموش نخواهم کرد."
نظری، مرتضی. آن مرد آسمانی: خاطره های از زندگی فیلسوف بزرگ شرق، آیت الله سیم محمدحسین طباطبایی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382. ص. 83