داماد علامه گوید:
یکی از سال ها که استاد به مشهد مقدس مشرف شده بودند برای زیارت ایشان به منزل شان رفتم. به علت کسالت قلبی و بنا به دستور دکتر نشستن ایشان روی زمین سخت ممنوع شده بود. تا وارد شدم ایشان از روی تشک برخاستند و مرا به نشستن روی آن تعارف کردند. من از نشستن خودداری کردم. من و ایشان مدتی هر دو ایستاده بودیم تا بالاخره فرمودند: بنشینید تا من جمله ای عرض کنم! من ادب نموده و اطاعت کردم و نشستم و ایشان نیز روی زمین نشستند و بعد فرمودند: جمله ای را که می خواستم عرض کنم این است که آنجا نرمتر است.
لقمانی، احمد. علامه طباطبایی میزان معرفت. تهران: موسسه انتشارات امیر کبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1380 ،1382.ص. 96