استاد جوادی آملی میگوید: سال 1350 هجری می خواستم مکه مشرف شوم، زمستان بود، برف می بارید و سرما بود. برای عرض سلام و خداحافظی با علامه خدمت ایشان رفتم. صحبت که تمام شد به ایشان عرض کردم: نصیحتی بفرمایید که در این سفر به کار من بیاید و توشه ای براین باشد!
این آیه را قرائت فرمود که خداوند می فرماید: "فاذ کرونی اذکرکم" به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم! فرمود: به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد. اگر خدا به یاد انسان بود، انسان از جهل نجات پیدا می کند. اگر در کاری خدا به یاد انسان باشد، انسان از جهل نجات پیدا می کند. اگر خدای قدیر به یاد انسان بود هرگز انسان عاجز نمی شود و نمی ماند و اگر در مشکل اخلاقی گیر کرد خدایی که دارای اسماء حسنی است و منصف به صفات عالیه البته به یاد انسان خواهد بود. گره اخلاقی را هم می گشاید و انسان را از آن مشکل رهایی می بخشد. این بود که فرمودند این آیه را به یاد داشته باشید که خدا فرمود "فاذ کرونی اذکرکم" به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم.
لقمانی، احمد. علامه طباطبایی میزان معرفت. تهران: موسسه انتشارات امیر کبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1380 ،1382.ص. 97