عنوان
کلید واژه
عنوان : رشته­ ای برگردنم افکنده دوست می کشد هرجا که خاطرخواه اوست

توضیحات :

خاطره­ ی فرزند ارشدش یادآور پیوند پر محبت خانواده­ ای است که سختی­ ها را در راه به ثمر رسیدن گوهر وجود آقای خانه به جان می­ خرند: این جانب که تقریبا چهارده ساله بودم و از برنامه­ ها و چند و چون آن اطلاع درستی نداشتم وقتی پرسیدم، عید که وقت مسافرت نیست آن هم در این هوای سرد تبریز و بالاخره کجا می­خواهیم برویم؟ مادرم چون نگاهش را به طرفم گرداند، قطرات اشک از چشمانش جاری بود، ضمن پاک کردن اشک­ هایش این شعر را برایم خواند:

رشته­ای برگردنم افکنده دوست    می کشد هرجا که خاطرخواه اوست

رشته برگردن نه از بی­ مهری است  رشته­ ی عشق است و برگردن نکوست

همزمان با آغاز سال 1325 هـ.ش وارد شهر قم شدیم ... در ابتدا به منزل یکی از بستگان –که ساکن قم و مشغول تحصیل علوم دینی بود- وارد شدیم، ولی به زودی در کوچه­ ی یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیان که هنوز هم در قید حیات است، اتاقی دو قسمتی که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم، این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود. طبقه­ ی زیر این اتاق انبار آب شرب منزل بود که در صورت لزوم بایستی از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر کنیم. چون خانه فاقد آشپزخانه بود، پخت و پزهم در داخل اتاق انجام می­ گرفت. در حالی که مادر ما به دو مطبخ (آشپزخانه) 24 متر مربعی و 35 متر مربعی عادت کرده بود که در مهمانی­ های بزرگ از آن­ها به راحتی استفاده می­ شد. در این شرایط پدر ما در شهر قم چند آشنای انگشت شمار داشت که یکی از آن­ها مرحوم آیت الله حجت بود، اولین مرکز رفت و آمد مرحوم علامه منزل آقای حجت بود و کم کم با اطرافیان ایشان دوستی برقرار و رفت و آمد آغاز شد

نظری، مرتضی. آن مرد آسمانی: خاطره­ های از زندگی فیلسوف بزرگ شرق، آیت الله سید محمدحسین طباطبایی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382. ص. 35

اشخاص مرتبط
درج نظر
نام و نام خانوادگی :
ایمیل :
متن نظر :
تصویر امنیتی :
Footer