علی اکبر حسنی به خاطر می آورد:
از ویژگیهای علامه طباطبایی این بود که به هیچ وجه کمکی از افراد، حتی از فرزندانش قبول نمی کرد. یکی از بزرگان حوزه نقل می کرد: تاجری نیکوکار برای تهیه مسکن علامه مبلغ قابل توجه ی پول توسط من برای علامه فرستاد. پول را به نزد ایشان بردم، فرمود:
خدا جزای خیرش دهد، ولی فعلا مبلغی ارث پدری به من رسیده و از سهم امام مصرف نمیکنم.
پول را برگرداندم، ولی آن بازرگان گفت: بگو هدیه است، نه سهم امام! برگشتم، دوباره استاد علامه فرمود:
فعلا نیاز ندارم.
برای بار دیگر ماجرای پول را به صاحبش گفتم، او در پاسخ گفت: به آقا بفرمایید که پول خدمتتان باشد، به هر کس که می خواهید بدهید و هر جا که صلاح می دانید، مصرف کنید! به علامه عرض کردم، فرمود: "من نمی توانم، خودت می دانی!" و پول را برگردانید.
با توجه به این که سالها منزل نداشت و مستاجر بود، خانه ی مسکونی خود را با قیمت همان ملک موروثی تهیه کرده بود. یکی از فرزندانش نقل می کرد: از خدا می خواستیم پدر چیزی را از ما قبول کند. گاهی بسته ی اسکناس را خدمت او می گذاشتیم با اصرار حتی پنج ریال هم بر نمی داشت. مناعت طبع عجیبی داشت.
در آخر عمر با کسالت از سفر مشهد برگشت و چون پزشکان توصیه کردند، باید در جای مصفایی استراحت کند، در تابستان باغی در احمد آباد دماوند اجاره کردم و پولش را پرداخت کردم تا آقا در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرد.
آقا پس از سه روز اقامت، مرا خواست و پرسید:
اجاره اش چند است؟
گفتم مهم نیست، اصرار کرد که:
می خواهم بدانم که می توانم پرداخت کنم یا نه؟
گفتم پرداخت کرده ام،
فرمود: یا پول را بگیر یا از اینجا می روم!
و آخر هم مجبور شدم که بگیرم.
نظری، مرتضی. آن مرد آسمانی: خاطره های از زندگی فیلسوف بزرگ شرق، آیت الله سید محمدحسین طباطبایی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382. ص. 50