عنوان
کلید واژه
عنوان : باغ زیبا

توضیحات :

آیه الله ابراهیم امینی نقل کرده: یادم است وقتی در همان سال آخر بیماری که ایشان وفات کرد، در تابستان در دماوند بود و ما در آنجا به خدمت علامه رسیدیم. به هر حال آن جلسه­ ای بود، بحث­ های مختلفی شد در حدود یکی دو ساعت بودیم.

بعد ایشان فرمود: می­ خواهید توی این باغ برویم، بگردیم، خوب حالشان خوب نبود، و دیگر نمی­ توانستند زیاد راه بروند و ما خواستیم که به ایشان مثلا زحمت ندهیم و گفتیم: نه آقا، ما می­ رویم و می­ گردیم. البته باغ کوچکی بود، ایشان فرمودند: که نه، باغ قشنگ و بزرگی است، برویم بگردیم. ما گفتیم: آقا شما بروید در آن اطاقتان، اطاق آن طرفی بود، یک استراحتی بکنید، بعد از استراحت می­ رویم عیب ندارد. عصری می­رویم آنجا می­ گردیم.

ما نشسته بودیم توی اطاق، یک وقت دیدیم که ایشان رفتند بیرون که خودشان بروند، خانم ایشان از آن طرف ما را صدا زد و گفت: آقا داخل باغ است و در انتظار شما می­ باشد. وقتی رفتیم دیدیم که بلی آقا عصا زنان خودش را به باغ رسانیده است. ما هم دنبالشان به قدم زدن ادامه داده و ضمن آنکه زیر بغلشان را گرفته بودیم در باغ به گشت و گذار پرداختیم.

ایشان می­ فرمود که این باغ، خیلی باغ بزرگی است، شاید هم یک جای دیگر باغ می­ دیده، مدام می­ فرمود این باغ خیلی وسیع، زیبا و باصفاست در حالی که باغ بسیار کوچکی بود.

گلی زواره، غلامرضا. جرعه­ های جانبخش: فرازهایی از زندگی علامه طباطبایی. موسسه فرهنگی انتشاراتی حضور. ص. 411

(برچسب ها: سفر، دماوند)

اشخاص مرتبط
درج نظر
نام و نام خانوادگی :
ایمیل :
متن نظر :
تصویر امنیتی :
Footer