یکی از دوستان می گفت: "در همان اواخر عمر شریف شان، روزی از مسافرات آمده بودند و در انتظار تاکسی بودند که ایشان را با وسایل شان به خانه برساند؛ اما هیچ تاکسی داری حاضر نمی شد ایشان را به مقصد ببرد و حضرتشان مدتی کنار خیابان معطل بودند که من ایشان را دیدم و با پول خود، تاکسی ای برایشان کرایه کردم."
این در حالی بود که داماد ایشان، شهید قدوسی، عالی ترین مقام قضایی کشور را داشت! شهید قدوسی گفته بود: "بنده تا همین اواخر (مدتی پس از درگذشت علامه) نمی دانستم که ایشان مبالغ سنگینی بدهکارند!"
تهرانی، علی. ز مهر افروخته: ناگفتههای نغز، همراه کاملترین مجموعه اشعار ازحضرت علامه سید محمدحسین طباطبایی. تهران: سروش، 1381. ص. 31
(برچسب ها: سفر،بدهکاری، سلوک)