حجه الاسلام محمد فاضل (تبریزی): جناب آقای شربیانی روزی علامه را به خانه خود (در تبریز) دعوت کرد و چند نفر را هم برای زیارت و استفاده از سفره معارف ایشان به منزل خود خواند؛ از جمله بنده را.
آن شب علامه به من فرمود: "بنده سی سال پیش، استخر شاگلی (محلی باصفا و خرم در تبریز) را دیده ام سپس با ملاطفت و مزاح ادامه داد اگر مزاحم خواب آقایان نباشم، می خواهم فردا بین الطلوعین به آنجا بروم."
عرض کردم: صبح در خدمتتان خواهیم بود. فردای آن شب، با اتومبیلم ایشان را به استخر شاگلی می بردم که دیدم ایشان در ماشین، قرآنی از جیب خود در آورده و به بنده فرمود: "من عهد دارم که هر روز یک جزء از قرآن را بخوانم و الان چهل سال است که این کار را انجام می دهم. دیشب شما علما مزاحم شدید، نتوانستم بخوانم و اکنون قضا می کنم! هر ماه یک ختم قرآن تمام می شود و باز از ابتدای آن شروع می کنم و هر بار می بینم که انگار اصلا این قرآن، آن پیشین نیست! از بس مطالب تازه ای از آن می فهمم! از خدا می خواهم به بنده عمر بسیاری دهد تا بسیار قرآن بخوانم و از لطایف آن بهره ببرم. نمی دانید من چه اندازه از قرآن لذت می برم و استفاده می کنم!"
تهرانی، علی. ز مهر افروخته: ناگفته های نغز، همراه کاملترین مجموعه اشعار ازحضرت علامه سید محمدحسین طباطبایی. تهران: سروش، 1381. ص.41
(برچسب ها: محمد فاضل تبریزی، شربیانی، تبریز، سفر، سلوک، اخلاق)