مهندس سید عبدالباقی (فرزند علامه): روزی خدمت پدر نشسته بودم. خادمشان آمد و خبر داد که شخصی آمده و کاری دارد. مرحوم پدر، برخاستند و به بیرونی رفتند و پس از مدتی با تبسمی بر لب بازگشتند.
پرسیدم: چه شده؟ فرمودند سید جوان طلبه ای بود. گفت در عالم خواب، سیدی را با این مشخصات (که مشخصات پدرم بود) دیده و آن سید به وی گفته است که: من پدر سید محمدحسین هستم. برو به او بگو چون مرا در ثواب تفسیر المیزان شریک نکرده، از او راضی نیستم!
از پدر پرسیدم: شما چه گفتید؟ پدر فرمود: من به او گفتم اگر المیزان ثوابی دارد، همه آن را به او بخشیده ام.
تهرانی، علی. ز مهر افروخته: ناگفته های نغز، همراه کاملترین مجموعه اشعار ازحضرت علامه سید محمدحسین طباطبایی. تهران: سروش، 1381. ص.42
(برچسب ها: المیزان، تفسیر)