دختر علامه از سیره ی عبادت شبانه ی خوانواده می گوید و دل را به جایی می برد که در آن نور منزل گرفته است:
مادرم می گفت: در عرض چند سالی که در نجف بودم، من همه شب ساعت را کوک می کردم و خودم بیدار می شدم تا حاج آقا (علامه) را برای نماز شب بیدار کنم، حاج آقا بعد از وضو گرفتن و نمازشب خواندن نمی خوابیدند، می گفتند:
"بین دو نماز (نمازشب و نمازصبح) نباید خوابید."
در این فاصله ایشان و برادرشان (سید محمد حسن الهی)، که هم درسشان بودند، مینشستند و با هم تمرین خط درشت میکردند و بعد از نماز صبح هم به مباحثه میپرداختند و من هم برای این که کسل و خسته نشوند، چای برایشان درست میکردم، بعد از یک ساعت هم، که وقت صبحانه خوردن بود، آن را هم فراهم می کردم.
نظری، مرتضی. آن مرد آسمانی: خاطره های از زندگی فیلسوف بزرگ شرق، آیت الله سید محمدحسین طباطبایی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲. ص. 60