یک روز حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ مهدی انصاری به من (انصاریان) گفتند: پدربزرگم حضرت آیت الله نجفی همدانی – معروف به عرب زاده – می خواهند جناب علامه را ببینند. من هم خدمت علامه رسیدم و موضوع ملاقات را با ایشان در میان گذاشتم علامه با کثرت مشغله و گذشت بیش از سی سال از آشنایی با آیت الله همدانی آن روز به خوبی آیت الله همدانی را به جا نیاوردند ولی فرمودند:« تشریف بیاورید.» در وقت مقرر به همراه جناب آقای انصاری و برادر بزرگوارشان آقای هادی انصاری و مرحوم آقای نجفی، خدمت علامه مشرف شدیم. آن روز آیت الله نجفی با بیان خاطراتی از سالهای دور و دوران طلبگی خود و علامه در نجف اشرف و حضور در درس یکی از آقایان به همراه علامه، علامه را به حال و هوای آن روزها برد و لبخند و شادمانی را بر چهره ایشان نشاند، یادم هست حتی سوال و جوابی که مربوط به یکی از جلسات درس که ایشان و علامه حضور داشتند را ذکر کردند. در آن جلسه علامه طباطبایی با تحسین و احترام زیاد با ایشان برخورد کردند و در آن جلسه هم مثل جلسات دیگر علامه بحث های علمی محور گفت و شنود بود. فکر میکنم مرحوم آقای نجفی آن زمان مشغول تفسیر قرآن و شرحی بر اصول کافی بودند و مقصودشان از دیدار با علامه ضمن دیدار با ایشان بیان برخی پرسشها و مباحثه طلبگی در خصوص برخی مطالب علمی بود، در آن جلسه ایشان مجلداتی نیز از کتاب های چاپ شده خود را به علامه نیز ارائه کردند و علامه هم با روی باز از این آثار استقبال کردند مرحوم آقای نجفی با خوشحالی فراوان جلسه را ترک کردند.
انصاریان خوانساری، محمدتقی. آشنای آسمان (یادنامه آیت الله حاج سید محمدحسین طباطبایی). قم: انصاریان، 1393. ص.83